اینکه چرا اهل سنت در پایان ذکر صدق الله العلی العظیم ذکر العلی را نمی گویند برای ما مشخص نیست و آنان هیچ دلیلی را برای این موضوع ذکر نکرده اند اما این که چرا ما شیعیان بعد از قرائت آیاتی از قرآن«صدق الله العلی العظیم»می گوئیم، منظورمان روشن است، که قرآن کلام خداست و می گوئیم راست گفته است خدایی که«علی»یعنی بلند مرتبه و«عظیم»یعنی بزرگ است.خداوند را با این دو صفت می ستائیم، و احترامی است که برای خدا و کلام او«قرآن»قائلیم.
همانطور که خود خداوند در قرآن کریم می فرماید: ولا یؤوده حفظهما وهو العلی العظیم ( البقرة ،255.) وقوله تعالى: له ما فی السماوات وما فی الأرض وهو العلی العظیم (الشورى، 4.(پس این که چرا اهل سنت واژه«العلی» را حذف می کنند را باید از خود آنها پرسید. تنها علتی که به نظر می رسد تعصبات عامیانه ای که از سوی علمای آنان در این امر انجام گرفته است. اینگونه تعصبات کار را به جایی رسانده که اخیرا پا را فرا تر گذاشته اند و فتواء به حرمت صدق الله العظیم داده اند .در جدیدترین فتوای آنها آمده است: «قول صدق اللّه العظیم بعد الإنتهاء من قراءة القرآن بدعة»( فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 4/149 فتوى رقم 3303.)
در پایان قرائت قرآن گفتن «صدق اللّه العظیم» بدعت است.!!شیخ عثیمین از مفتیان وهابی سعودى نیز به همین حکم فتوا داده است(قال الشیخ ابن عثیمین: «ختم التلاوة به ـ أی بقول (صدق اللّه العظیم) ـ غیر مشروع ولا مسنون، فلا یسنّ للإنسان عند إنتهاء القرآن الکریم أن یقول: (صدق اللّه العظیم». فتاوى إسلامیة: 4/17.)
همانطور که خود خداوند در قرآن کریم می فرماید: ولا یؤوده حفظهما وهو العلی العظیم ( البقرة ،255.) وقوله تعالى: له ما فی السماوات وما فی الأرض وهو العلی العظیم (الشورى، 4.(پس این که چرا اهل سنت واژه«العلی» را حذف می کنند را باید از خود آنها پرسید. تنها علتی که به نظر می رسد تعصبات عامیانه ای که از سوی علمای آنان در این امر انجام گرفته است. اینگونه تعصبات کار را به جایی رسانده که اخیرا پا را فرا تر گذاشته اند و فتواء به حرمت صدق الله العظیم داده اند .در جدیدترین فتوای آنها آمده است: «قول صدق اللّه العظیم بعد الإنتهاء من قراءة القرآن بدعة»( فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 4/149 فتوى رقم 3303.)
در پایان قرائت قرآن گفتن «صدق اللّه العظیم» بدعت است.!!شیخ عثیمین از مفتیان وهابی سعودى نیز به همین حکم فتوا داده است(قال الشیخ ابن عثیمین: «ختم التلاوة به ـ أی بقول (صدق اللّه العظیم) ـ غیر مشروع ولا مسنون، فلا یسنّ للإنسان عند إنتهاء القرآن الکریم أن یقول: (صدق اللّه العظیم». فتاوى إسلامیة: 4/17.)
نظرات
قائلان به جزئیت بسمله بر مدعاى خود دلایلى اقامه کردهاند:
۱. احادیث متعددى از اهلبیت (علیهم السلام) و از طریق اهل سنت بر جزئیت بسمله دلالت دارد. (البیان، ص۴۴۰) روایات امامیه در این زمینه بسیار است که از جمله آنها پاسخ امام باقر(علیه السلام) به نامه یحیى بن ابى عمران است که امام (علیه السلام) تأکید مىکند: بسمله باید افزون بر سوره حمد همراه سورهاى که بعد از آن در نماز خوانده مىشود قرائت گردد. (جامع احادیث الشیعه، ج۵، ص۳۳۳) از طریق اهل سنت نیز روایات متعددى بر جزئیت بسمله دلالت دارد؛ سعیدبن جبیر از ابن عباس روایت مىکند که مسلمانان با نزول «بسم اللّه الرحمن الرحیم» مىدانستند که سوره پیشین پایان یافته است (سنن ابىداود، ج۱، ص۲۵۱؛ المستدرک، ج۱، ص۳۵۶ـ۳۵۷)؛ همچنین انسبن مالک روایت مىکند که پیامبر فرمود: هم اکنون سورهاى بر من نازل شد و فرمود: «بسم اللّه الرحمن الرحیم إنّا أَعطَینـکَ الکَوثَر...» . (تفسیرالمنار، ج۱، ص۸۶) آیة الله خوئى معتقد است روایات معارض اهل سنت که صریحاً بر عدم جزئیت بسمله دلالت دارد تنها دو روایت است: یکى روایت قتاده از انسبن مالک که مىگوید: پشت سر رسول خدا و ابوبکر و عمر و عثمان نماز خواندم و نشنیدم هیچ یک از آنها «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را قرائت کنند و دیگرى روایت یزیدبن عبداللّهبن مغفل است که همین مطلب را از پدرش نقل مىکند. (مسند احمد، ج۴، ص۹۶؛ المغنى، ج۱، ص۵۲۰ـ۵۲۱؛ البیان،ص۴۴۳) و این دو روایت را نیز به دلیل مخالفت با روایات حتى روایات متواتر منقول از اهل سنت و سیره مشهور مسلمین که در نماز بسمله را قرائت مىکنند قابل قبول نمىداند، افزون بر اینکه چنان که گذشت از انسبن مالک روایتى دال بر جزئیت بسمله نیز وارد شده است. (البیان، ص۴۴۴، ۵۱۸) خلاصه اینکه روایات متواترى جزئیت را ثابت مىکند. (البیان، ص۴۴۷)
۲. دلیل دیگرى که بر جزئیت بسمله دلالت دارد سیره مسلمانان است، زیرا سیره مسلمانان از ابتدا بر این پایه استوار شده که در آغاز همه سورههاى قرآن جز برائت بسمله را قرائت کنند و به تواتر ثابت شده است که پیامبر نیز قرائت مى فرمودهاند و اگر بسمله جزو قرآن نبود بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم بود که بر این امر تصریح فرمایند تا سبب گمراهى مسلمانان نگردد. (البیان، ص۴۴۵)
۳. آخرین دلیل اینکه مصاحف صحابه و تابعین مشتمل بر بسمله بوده است و اگر بسمله جزو قرآن نبود آنها آن را در ابتداى سورهها ثبت نمىکردند، زیرا اهتمام تام صحابه بر پاسداشت قرآن مانع از آن بود که چیزى غیر از قرآن در مصاحف ثبت گردد، چنان که از کتابت بسمله در ابتداى سوره برائت پرهیز مىکردند. (البیان، ص۴۴۵)در بحث تعلق بسمله به سوره در بعضى از کتب تفسیرى و علوم قرآنى بحثى مستقل درباره سوره حمد مطرح شده است و ادلّه خاصى بر جزئیت بسمله براى سوره حمد بیان کردهاند. (تفسیر المنار، ج۱، ص۸۴) که از آن جمله به روایاتى که در تفسیر آیه «ولَقَد ءاتَینـکَ سَبعـًا مِنَ المَثانى» (حجر/۱۵، ۸۷) آمده تمسک شده است. شیخ طوسى از ابنمسلم نقل مىکند که امام صادق (علیه السلام) در پاسخ این پرسش که آیا «بسماللّه الرحمن الرحیم» جزو «سبع المثانى» (سوره حمد) است مىفرماید: آرى، با فضیلتترین آیه آن است. (تهذیب، ج۲، ص۳۱۲) ابوعمرو دانى مىنویسد: همه صحابه و تابعان و فقهاى بعد از آنان که به خواندن حمد در نماز واجب نظر دادهاند و نیز پیشوایان شهرهاى مکه و دیگر شهرها بسمله را جزئى از سوره حمد دانستهاند. (البیان فى عد آى القرآن، ص۵۴).جالب است بدانید آیه کریمه «و اِذا ذَکَرتَ رَبَّکَ فِى القُرءانِ وَحدَهُ ولَّوا عَلى اَدبـرِهِم نُفورا» (اسراء/۱۷،۴۶) درباره «بِسمِاللّهِ الرَحمنِ الرَحیمِ» نازل شده است. روایت است که مشرکان هنگامى که به تلاوت رسول خدا گوش فرا مىدادند با شنیدن بسمله روى مىگرداندند و مىرفتند و چون پیامبر از قرائت این آیه فارغ مىشد باز مىگشتند. (تفسیر قمى، ج۱، ص۵۶؛نور الثقلین، ج۱، ص۱۰)
در اینکه «بسم الله الرحمن الرحیم» جزء حمد است، به این روایت توجه فرمایید. «قال على (علیه السلام) : ان بسم الله الرحمن الرحیم آیة من فاتحة الکتاب ، و هى سبع ایات تمامها ببسم الله الرحمن الرحیم _ بسم الله الرحمن الرحیم آیه اى از سوره حمد است و آن هفت آیه است که این هفت آیه با بسم الله الرحمن الرحیم کامل مى گردند.» (بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۴۸) و در نهایت این روایت را ببینید که در دلالتش برمطلوب از آفتاب روشن تر است. قال الصادق (علیه السلام) : ما انزل الله من السماء کتابا الا و فاتحته بسم الله الرحمن الرحیم و انما کان یعرف انقضاء السورة بنزول بسم الله الرحمن الرحیم ابتداء للاخرى _ خداوند کتابى را از آسمان فرو نفرستاد، مگر اینکه با «بسم الله الرحمن الرحیم» است که آغاز سوره اى دیگر است.» (بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۲۰)نظریه جزئیت بسمله براى سورهها افزون بر آثارى که در قرائت قرآن دارد احکام و آثار فقهى مهمى بر آن مترتب است که فقهاى امامیه در تألیفات خود بدان متذکر شدهاند. به طور مثال در مورد شروع حمد با «بسم الله الرحمن الرحیم» از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روایت است که ایشان خطاب به جابر فرمودند: هنگامى که به نماز ایستادى ، قرائت را چگونه آغاز کنى؟ جابر عرض کرد: مى گویم : «الحمدلله رب العالمین». حضرت فرمودند بگو «بسم الله الرحمن الرحیم» (بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۴۸).پیرو اختلافى که در بحث جزئیت بسمله مطرح شد، قرائت بسمله در قرآن نیز مورد اختلاف واقع شده است. زمینه بروز اختلاف جایى است که دو یا چند سوره از قرآن به صورت پیوسته و ممتد قرائت گردد. در این صورت قائلین به جزئیت بسمله همه سورهها را با «بسماللّه الرحمن الرحیم» آغاز مىکنند (الکشف عن وجوه القراءات، ج۱، ص۱۵)؛ امّا کسانى که بسمله را جزو سوره نمىدانند تنها در قرائت اولین سوره بر ابتداى به بسمله اتفاق نظر دارند؛ ولى در بین دو سوره بعضى مانند عاصم، ابنکثیر و کسائى براى تبعیت از خط مصحف و تبرک با بسمله بین دو سوره ـ جز بین دو سوره انفال و برائت ـ فاصله ایجاد مىکنند و بعضى براى اینکه پایان سوره نخست و آغاز سوره دوم معلوم گردد میان دو سوره سَکْت مىکنند و گروهى مانند حمزه، خلف، یعقوب، و یزیدى دو سوره را بههم وصل مىکنند. (التبیان، ج۱، ص۲۴؛مجمع البیان، ج۱، ص۵۰)نکته دیگری که در سوال حضرتعالی مطرح شده بود اشاره به یک بحث ادبی در ترکیب بسم الله است که بحثی مفصل در میان ادبا و مفسرین درمورد آن وجود دارد. اولا وجهی که فرموده بودید یکی از وجوهیست که گفته شده است. ثانیا وقتی روشن شد که اتمام سوره قبل و شروع نزول سوره جدید با نزول «بسم الله الرحمن الرحیم» همان سوره مشخص می شده است بنابراین جایی برای اشکال حضرتعالی باقی نمی ماند. (چنانچه اشاره شد سعیدبن جبیر از ابن عباس روایت مىکند که مسلمانان با نزول «بسم اللّه الرحمن الرحیم» مىدانستند که سوره پیشین پایان یافته است.)نکته دیگر در تکمیل این بحث آنکه «بسم اللّه» جار و مجرور است و نیازمند عاملى است که بدان تعلق گیرد تا همراه آن معناى کاملى از عبارت فهمیده شود. در متعلَّق آن اختلاف است؛ برخى متعلَّق آن را جمله خبرى مىدانند؛ مانند: ابتدأت بسم اللّه یا جمله امرى؛ مانند: اِبْدَأْ بسم اللّه. از گروهى نیز قول به اسمى بودن متعلَّق بسماللّه مانند: ابتدائى بسم اللّه گزارش شده است. برخى هم شاید با توجه به حدیث: «بسم اللّه یعنی أسم على نفسی ...» متعلق آن را «اَسِمُ» دانستهاند. (آشنایى با قرآن، ج۱، ص۷۸) بعضى بسم اللّه را متعلق به سوره مىدانند؛ مثلا در سوره حمد گفته مىشود: بسم اللّه... الحمد للّه؛ یعنى به اسم خداى تبارک و تعالى حمد براى اوست. (تفسیر سوره حمد، ص۹۷ـ۹۸) لذا جمعى از مفسران مفهوم بسمله را در هر سوره متناسب با مفهوم و غایت و غرض مترتب بر همان سوره مىدانند. (المیزان، ج۱، ص۱۶) برخى دیگر «بسم اللّه» را متعلق به عامل محذوفى مىدانند که به قرینه فعل متکلم که همراه «بسم اللّه» مىآید، فهمیده مىشود و قراین حالیه شنونده را از ذکر آن بىنیاز مىسازد. (التبیان، ج۱، ص۲۵) باور برخى مفسران نیز این است که «باء» در بسمله باى قسم است، بر این اساس بسمله مذکور در ابتداى هر سوره براى سوگند خداوند و بندگان است؛ خداوند با بسمله بر حقانیت سوره و بر عملىساختن وعدهها و وعیدهاى مطرح شده در سوره سوگند یاد مىکند و سوگندى است از جانب بندگان بر صداقت و هماهنگى دل و زبان در آنچه که خوانده مىشود. (تفسیر سید مصطفى خمینى، ج۱، ص۹۸) نهایتا اینکه متعلق بسمله را هریک از موارد مذکور بدانیم در باطن خود نافى عقیده جبر و تفویض است، زیرا گوینده با گفتن بسمله از خداوند در گفتار و کردارش طلب یارى و دستگیرى مىکند.