جواب اجمالی:
زیبایی ظاهر یا افعال و رفتار زن یا مرد ، گناه نیست ، لکن ایجاد زمینه های تحریک شهوانی جنس مخالف چه از طرف زن و چه از طرف مرد ، حرام و گناه است. لکن باید توجه داشت که کیفیت و کمیت تحریک کنندگی و تحریک شوندگی در زنان و مردان متفاوت است. از طرفی میزان آسیب سازی و آسیب پذیری هرکدام از زن و مرد نیز در این زمینه متفاوت می باشد. از این رو در اسلام اگر چه هر دو جنس زن و مرد موظف به رعایت شئونات اسلامی هستند ولی کیفیت آن در مورد زن ومرد اندکی متفاوت است.
جواب تفصیلی:
در خصوص مسألهای که مطرح کرده اید به چند نکته اشاره میکنم:1. بدون شک، زن یکی از زیباترین و پر شکوهترین مظاهر زیبایی در هستی است. خداوند حکیم، مهربان و جمیل با آفرینش زن و زیباییهایی که در سراسر وجود او به تصویر کشیده است، به گویاترین و پررنگترین صورت، زیبایی و جمال خویش را متجلی کرده است. زیباییهای زن در ظرافتها و لطافتهای بدنش خلاصه نمیشود که روح سرشار از احساس و مهربانیاش فروغی دو چندان دارد. زیبایی تنش اگر چه در گذر روزگار به پژمردگی و پیری سپرده میشود، اما زیباییهای روحش میتواند همچنان دلربا و جاننواز بماند و بلکه درخشانتر و دلنوازتر تجلی کند. زیبایی زن مثل همهی نعمتهایی که خداوند برای انسان از روی رحمت و لطفش آفریده هم میتواند در جهت رشد معنوی، تعالی اخلاقی و آرامش حقیقی او استفاده شود و هم میتواند مایهی نگون بختی و دور شدن از مسیر سعادت و رستگاری او و جامعهی او باشد. زیبایی زن هنگامی سرمایهی او برای تعالی و رشد خود و جامعهی انسانی است که در مسیری که خدای جمیلِ حکیم برای او مقدر کرده است قرار گیرد. زیبایی زن وقتی در خدمت تحکیم خانواده، آفریدن عشق پاک و در دامن این عشق، پروریدن گلهای معطر عمل صالح و فرزندان صالح باشد مایهی بزرگی و کرامت اوست ولی اگر سرمایهی او برای فخرفروشی، شهوتپرستی، به ابتذال کشیدن جامعه، تکثیر عشقهای ناپاک و هوسآلود، فروپاشی خانواده و در نتیجه از بین رفتن ارزشهای اخلاقی و معنوی قرار گیرد، دیگر نه تنها مظهر جمال خدای جمیل نیست که مظهر اغواگری و گمراهسازی شیطان لعین خواهد بود. اینکه در برخی روایات دینی آمده است زنان بیشترین یا بهترین دامهای شیطانند به معنای فروکاستن از عظمت و شکوه خلقت زن نیست بلکه به عکس به معنای آن است که ظرفیتها و جاذبیتهای وجود او آنچنان خیره کننده و دلفریب است که شیطان از هیچ چیزی همانند زن نمیتواند برای گمراهی انسان مدد گیرد و به خاطر همین جهت در حدیث آمده است که پیامبر (صلی ا... علیه و آله) فرمود: هرگاه زنان فاسد شدند، عالم فاسد خواهد شد، همچنان که فرمود که اگر زنان، صالح و وارسته باشند بیشترین خیر و برکت در وجود آنها خواهد رویید.(اکثرالخیر فی النساء(
2. دین و اخلاق نه با زیبایی زنان و نه با به نمایش گذاردن این زیباییها و عشوهگریها مخالف نیست بلکه همهی این زیبایی ها و لذتآفرینیها را در چهارچوب خانواده و برای همسر شرعی و قانونی زن میپسندد و توصیه میکند. چنانکه پیامبر (صلوات ا... علیه و آله) فرمود: بهترین زنان شما آن است که در برابر نامحرمان با حیاترین و در کنار شویش بیحیاترین باشد و همو فرمود که زن باید برای همسرش با تمامی هنرمندی و خلاقیت ظریف زنانه، خود را بیاراید و همچون طاووس خرامان، عشوهگری کند و تمام جاذبیتهایش را به نمایش بگذارد و از او دل ببرد و برایش ناز کند اما همین زن در برابر نامحرمان و در حضور اجتماعی، باید حجاب بپوشد، عفت بورزد و نه تنها برای کسب عزت اجتماعی از تن و بدنش مایه نگذارد که اساساً این جذابیتها را از دید مردان بیگانه پنهان کند و از ارزشهای انسانی و استعدادهای معنوی و فکری و با عمل صالح، عزت و آبرو را طلب کند.
زن بخواهد یا نخواهد زیبا و دلفریب است و زیبایی بدنش مردان را به خود جذب میکند و تا پای این زیبایی در میان است جنبههای دیگر وجودش مستور و مغفول میماند. در زندگی اجتماعی هم زن و هم مرد مسؤول آبادانی و به کارگیری تمامی نیرو و توان خویش برای ساختن جامعه و حل مسائل و مشکلات زندگی هستند. زندگی اجتماعی اگر بخواهد در مسیر درستی قرار گیرد و نیروهای مادی و معنوی انسان در خدمت تعالی مادی و معنوی او به کار افتد، ضرورتا باید به محدودیتهایی تن دهد که ممکن است در بسیاری از موارد خوشایند طبع راحتطلب و آسایشخواه آدمی نباشد اما برای رسیدن به چیزهای با ارزشتر و پرقیمتتر باید از این راحتطلبی و آسایش چشمپوشی کرد و دشواری تن دادن به سختیها را به جان خرید. این قانون زندگی است و هرکس نخواهد به آن تن دهد هرگز به سعادت و خوشبختی نخواهد رسید. حجاب برای زن و مرد یکی از همین محدودیتهای مصونیتآفرین است. بدون شک حجاب محدودیت است اما محدودیتی که برای فرد و جامعه ضروری و مصونیتآفرین است. وقتی به خودمان و زندگی فردی و اجتماعی بهتر و دقیقتر نگاه میکنیم می بینیم که در میان انبوهی از محدودیتها زندگی میکنیم که گاه به خاطر عادت کردن به آنها اصلا احساسشان نمیکنیم. مگر نه این است که شما هر چیزی را نمی خورید، هر حرفی را نمیزنید، هر کاری را نمیکنید، هر لباسی را نمیپوشید،...وهمیشه کوشش میکنید که بر اساس حکمت و با ملاحظه سود و زیان خویش رفتار کنید؟! در مسأله پوشش نیز باید همینگونه رفتار کرد. مسأله حجاب را حتی اگر از منظر اخلاق و ارزشهای دینی مورد توجه قرار ندهیم و تأثیر آن را در تعالی و بالندگی معنوی و الهی زن و مرد بررسی نکنیم و صرفا بر اساس معیارها و ملاکهای جامعهشناختی و روانشناختی و پیامدهای دنیایی تحلیل کنیم باز هم عامل مهمی در آرامش، پویایی و مصونیت انسان از آسیبهای جسمی و روانی است. چه رسد به آسیب های معنوی و اخلاقی که اساسا با زیانهای دنیایی قابل مقایسه نیستند. در این جا فارغ از این که حجاب یک حکم دینی و الهی و از نگاه آموزههای دین، عامل مهمی در سعادت ابدی و بالندگی معنوی زن و مرد است، میکوشم به صورت کوتاه و گذرا به پارهای از آسیبها و زیانهای بیحجابی، صرفا بر پایه مبانی روانشناختی و جامعهشناختی اشاره کنیم و تبیین کنیم که حتی اگر به آموزهای دین هم باور نداشته باشیم و بخواهیم زندگی خودمان را صرفا بر اساس سود و زیان دنیایی مدیریت و تنظیم کنیم باز هم حجاب یک الگوی رفتاری مهم و قابل توصیه برای زنان و مردان و به خصوص زنان است.
یکم: یکی از اختلالات شایع و بیماریهای فراگیر روانشناختی در جوامع صنعتی کنونی، انواع اضطرابها و هراسهای اجتماعی است. امروزه داروهای آرامبخش در حجم بسیار زیادی تولید و مصرف میشوند و بسیاری از مردم برای برطرف کردن ناراحتیهای روانی خود به انها متوسل میشوند. عوامل مختلفی ممکن است موجب اضطرابها و هراسها شوند که در این مجال پرداختن به آنها ممکن نیست. همچنان که بررسی و تبیین تبعات جسمی و روانشناختی اضطراب بحثی پردامنه و طولانی است. بیحجابی و ظاهر شدن با وضعیت نامناسب در حریم عمومی و به نمایش گذاشتن جذابیتهای بدنی، یکی از عوامل مهم اضطراب برای بانوان به حساب میآید هر چند ممکن است خود فرد از این عامل مهم آگاهی نداشته باشد. همانگونه که حجاب و پوشش شرعی عامل مهمی در جهت آرامش و اطمینانخاطر برای آنها است. این مسئله از آنجا سرچشمه میگیرد که بانوانِ بیحجاب به خاطر در معرض دید قراردادن جاذبههای بدنی خود، همواره نگران قضاوتهای دیگران دربارهی ویژگیهای ظاهری خویشاند. این افراد علاوه بر صرف وقت زیاد و هزینههای گوناگون و فراوان برای خودآرایی و جلوهگری، دائماً نگرانند که آیا زیبا به نظر میرسند یا نه؟ آیا دیگران آنها را زیبا ارزیابی میکنند یا نه؟ آیا خصوصیات اجزاء صورت و اندامهای آنها توجه و تحسین دیگران را بر میانگیزد یا نه؟ این نگرانیها در مواقعی که مجبورند بدون آرایش و یا با لباسهای معمولی و تکراری از خانه خارج شوند افزونتر خواهد بود. با شروع دوران میانسالی و افول زیبائیهای بدنی اضطرابهای آنان رشد قابلتوجهی یافته، سرخوردگی و نارضایتی از خود را به دنبال دارد.
دوم: زنانی که بدون حجاب و پوشش مناسب در محیطهای اجتماعی و در منظر دیگران حاضر میشوند از افسردگی و خصوصاً از افسردگی پنهان رنج میبرند زیرا ناخواسته و به صورت مداوم خود را با دیگر زنان مقایسه میکنند. بدون تردید همهی زیبائیها و جاذبه های بدنی در یک نفر جمع نمیشود و هر زنی برخی از این جاذبهها را در اختیار دارد. وقتی زنان به ابراز این جاذبهها به عنوان یک ارزش مطلق و درجه اول اهمیت میدهند و برای جلب توجه و کسب عزت و ارزش اجتماعی از جاذبههای بدنی خرج میکنند طبیعتاً و به طور ناخودآگاه مرتباً خود را با دیگران مقایسه میکنند و چون همیشه در مقایسه با دیگران، خود را کِهتر و نازیباتر ارزیابی میکنند و زیبائیهای دیگران جلوهی بیشتری برای آنها دارد، این مسئله به افسردگی و ناامیدی و احساس ناکامی مداوم منجر می شود. افسردگی موجب میشود که احساس لذت و شادکامی در زندگی کاهش یافته و نارضایتی از زندگی افزایش پیدا کند. مردان نیز آگاهانه و ناآگاهانه زنانی را که در کوچه و خیابان میبینند با همسران خود مقایسه کرده و احساس ناکامی و نارضایتی از ظاهر بدنی همسر، آنان را به اضطراب، افسردگی و پرخاشگری و در نتیجه سردی روابط عاطفی مبتلا کرده و موجب تزلزل بنیان زندگی مشترک و در مواقعی رفتن به سمت روابط بیرون از چارچوب خانواده سوق می دهد.
سوم: یکی از عناصر و مؤلفههای مهم عزتنفس که پایهی اصلی شخصیت سالم و پویاست، تصور مطلوب از خود است. هر چه تصور فرد از شخصیت و وضعیت بدنی خود بهتر باشد، احساس ارزشمندی در او قویتر است. در تحقیقی که توسط دکتر سید جلال یونسی و در قالب رساله دکتری انجام شد، دختران با حجاب ایرانی و دختران انگلیسی ساکن در شهر لندن از لحاظ خصیصه «تصور از خود» مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفتند. این تحقیق به وضوح نشان داد که دختران محجبهی ایرانی تصور مطلوبی از خود دارند ولی دختران انگلیسی به خاطر اینکه باید سلایق زیادی را برای ارائه تصور مطلوب از بدن خود ارضاء کنند و این امر شدنی نیست، تصور نامطلوبی از بدن و ویژگیهای بدنی خود دارند. دختران و زنان با حجاب تنها باید سلیقهی یک یا چند فرد (همسر و دیگر محارم) را نسبت به ظاهر بدنی خود جلب کنند و چون همسر و دیگر محارم زن، غالباً تمامی شخصیت او را دوست دارند، ظاهر بدنی او نیز برایشان جذاب و خوشایند خواهد بود و از اینرو واکنشهای مثبت اطرافیان به ظاهر بدنی زن، موجب پرورش خودانگاره مثبت و تصور از خود مطلوب او و در نتیجه عزتنفس قویتر وی میشود.
پنجم: به خوبی میدانیم که اکثر زنانی که با وضعیت نامناسب در کوچه و خیابان ظاهر میشوند، انگیزهای جز نمایش زیبائیهای خود، خصوصاً برای زنان دیگر ندارند. اکثر زنان بیحجاب قصد بیعفتی و تنفروشی ندارند و بعضا در دیگر جنبههای مذهبی و اخلاقی، افرادی مقید و متعهداند، اما متأسفانه این رفتار بانوان، از طرف مردان نوعی رفتار جنسی تفسیر شده و مردان گمان میکنند که چنین زنانی خواهان رابطهی جنسی با مردان هستند و همین امر موجب آزارهای گوناگون جنسی از طرف مردان میشود. این بانوان به خاطر ظاهر کردن زیبائیهای خود که عامل بسیار مهمی در تحریک جنسی مردان هوسباز به شما میرود، خود را در معرض انواع خطرات از جمله تجاوزهای عنفی و دستهجمعی قرار می دهند. از دیدگاه روانشناسی جرم بدیهی است که در هر جنایتی خود قربانی نیز ممکن است با رفتار خود موجبات جنایت را فراهم آورد.
ششم: دیگر پیامد خطرناک و ناگواری که بدپوششی زنان برای جامعه به دنبال دارد و دود آن به چشم خود آنها رفته و میرود، سردی روابط عاطفی میان همسران و فروپاشی کانون خانواده است. تصور کنید مردی از خانه خارج میشود و از صبح تا به شب، زنان زیباروی مختلفی را با جاذبهها و عشوهگریهای گوناگون مشاهده میکند. وقتی به خانه باز میگردد، تمامی انرژی جنسی خود را در کوچه و بازار مصرف کرده و دیگر رغبتی به دیدن همسر و ارتباط با او ندارد. زیبائی همسر او بدون تردید در مقایسه با انبوهی از زنان زیبارو و عشوهگر در نظر او بی فروغ و غیرقابل تحمل میشود. کاهش میل جنسی نسبت به همسر، سردی روابط عاطفی را به دنبال دارد و سردی روابط عاطفی بنیانهای زندگی را دچار تزلزل میکند.
عادی شدن بیحجابی و از بین رفتن حساسیت مردان نسبت به برهنگی زنان آثار بسیار شومی در روابط جنسی به جای می گذارد. وقتی حساسیت جنسی نسبت به زنان از بین برود نیازهای جنسی شکلی انحرافی و بیمار گونه به خود می گیرند و به شکل های تنفرانگیز و در بسیاری از موارد خطرسازی تبدیل می شوند. گرایش به تجاوز به عنف، سکس همراه خودآزاری، سکس همراه با دگرآزاری، سکس با حیوانات، سکس با کودکان و محارم و ده ها انحراف جنسی دیگر از جمله نتایج مرسوم چشم و دل سیری مردان و زنان از یک دیگر است.
آنچه در این فرایند اتفاق می افتد از بین رفتن حساسیت نسبت به همسر از یک سو و شعلهور شدن آتش تنوعطلبی روانی از سوی دیگر است. امروزه در کشورهای غربی، یکی از بحرانها و مشکلات مهم، سرمزاجی مردان است. این مشکلات گاه آنچنان عمیق است که زنان متمول و متعلق به طبقه متوسط به خاطر آنکه از لحاظ جنسی ارضا نمیشوند به برخی از کشورهای آفریقایی می روند و با صرف هزینههای زیادی، نیاز خود را بوسیله جوانان آفریقایی بر طرف میکنند. در کشورهای غربی، دولتها از انواع روشها برای تقویت تمایل جنسی همسران استفاده می کنند. سردمزاجی مردان مشکل مهمی در اینگونه کشورهاست. حتی در برخی از کشورها دولت در ساعات پایانی شب انواع فیلم های پورنو (سکس) را در تلویزیون به نمایش میگذارد تا شاید زنان و مردان با دیدن اینگونه فیلمها تحریک شده و بتوانند رابطهی جنسی کوتاهی داشته باشند. مسلما سردی روابط عاطفی به سست شدن بنیانهای زندگی مشترک میانجامد این این مسأله موجودیت خانواده را دچار مخاطرههای جدی کرده است. علت این سردی جنسی و در پی آن سردی عاطفی، حضور انبوه کالاهای جنسی در کوچه و خیابان است. بیحجابی و بیبندوباری زنان همچنین یکی از مهمترین عوامل روابط نامشروع در جامعه است که خود مسئله ای طولانی، مهم و قابل توجه به شمار میرود.
هفتم: بیحجابی زنان منشأ انحطاط اخلاقی زنان و مردان و نیز از بین رفتن انرژیهای مفید در جامعه است. وقتی زنان برای حضور در انظار عمومی مجبورند اوقات زیادی را صرف آرایش و بزک کردن خود کنند و مردان نیز وقت و انرژی فراوانی را صرف تماشای این جاذبهها کنند، جامعه با التهابات جنسی - روانی مواجه شده و انرژی هایی که باید صرف مسائل مهم و آباد کردن جامعه و پیشرفتهای مادی و معنوی شود، در رفتارهای جنسی ناقص و ناکام مصرف میشود. پژوهشهای فراوانی در کشورهای غربی مؤید این نکته است که کیفیت سطح تحصیلی و موفقیت علمی در مدارس و دانشگاههای تکجنسیتی به مراتب بالاتر و بیشتر از مدارس و دانشگاههای دو جنسیتی و مختلط است به گونهای که در بسیاری از کشورهای غربی تمایل دولتها برای ایجاد دانشگاهها و مدارس تکجنسیتی قابل انکار نیست. حتی در دانشگاههای معتبر دنیا آییننامههای سختگیری های برای رعایت پوشش مناسب و جلوگیری از پوششها و رفتارهای مبتذل و زننده وجود دارد. این استدلال که «چرا زنان برای به گناه کشیده نشدن مردان باید خود را محدود و محصور کنند و این مردان هستند که نباید نگاه کنند نه اینکه زنان خود را بپوشانند» اگرچه ممکن است در ابتدای امر استدلالی منطقی به نظر آید اما با دقت در جوانب آن، سستی و بیپایگی استدلال روشن میشود. زیرا اولا: حجاب تنها مخصوص زنان نیست، ثانیا: این انتظار از مردان کاملا غیرواقعبینانه است چرا که بسیاری از مردان از چنان تعهد اخلاقی و مذهبی که باید برخوردار نیستند تا بر اساس آن، از چشمچرانی خودداری کنند، ثالثا: فرضا همه مردان بخواهند چشمان خودشان را فروبخوابانند ولی زنان به هر صورت و با هر نوع آرایشی در کوچه و بازار ظاهر شوند در این صورت تعامل و ارتباط طبیعی و عادی زن و مرد نیز مختل خواهد شد رابعا: وقتی زنان با همه جذابیتهای تنانه در برابر مردان ظاهر میشوند قلیلی از مردان توانایی مقاومت در برابر وسوسههای جنسی خود را خواهند داشت خامسا: این استدلال در صورتی میتوانست درست باشد که فلسفه حجاب درجلوگیری از به گناه کشیده شدن مردان خلاصه شود، اما با مراجعه به آموزههای دینی و نیز توجه به آنچه در این نوشتار پیرامون اهمیت حجاب برای سلامت روانی زنان گفته شد، روشن میشود که فلسفه تشریع حجاب بیش و پیش از آنکه برای صیانت از مردان در برابر گناه باشد، برای صیانت همه جانبه از شخصیت و سلامت زن مسلمان در برابر انواع آسیبهاست.
هشتم: زن و مرد هر دو در قبال حفظ پاکی و عفت در محیط جامعه مسؤولاند. پاسداشت عفت و تقوا تنها وظیفه مردان نیست. بلکه مرد و زن هر دو متعهد به مراقبت از آن هستند تا در سایه پاکدامنی و طهارت روح، فضائل الاهی و انسانی در وجود آنها بروید و ببالد و این خصلتها به نسلهای دیگر به عنوان میراثی پربها منتقل شود. نیاز جنسی تنها یکی از نیازهای زیستی و روانی مرد و زن است. وقتی به هر علت و از جمله فراوانی و رواج کالاهای جنسی، به این نیاز بیش از حد معمول دامن زده میشود، افراد ممکن است بخش عمدهای از انژری و امکانات خود را صرف پرداختن به آن کرده و به طور طبیعی از ادراک و تأمین نیازهای عالیتر و معنوی باز مانند؛ و این امر خود خسارت بزرگی برای فرد و جامعه خواهد بود.
اساساً ادراک نیازهای عالی و معنوی، جز با تأمین معقول و معمول نیازهای زیستی و پرهیز از التهابهای تَصَنُعی در امر نیازهای بیولوژیک امکان پذیر نیست. ذهنی که همواره درگیر نیاز جنسی است کجا فرصت میکند به نیازهای انسانی پرداخته و در جهت تأمین این نیاز حرکت کند. اهمیت افراطی به جاذبههای بدنی و نمایش آنها در انظار عمومی چشم و همچشمیهای نامعقول را دامن زده و هزینههای گزافی را برای فراهم کردن لباسهای جذاب و لوازم آرایش به سبد خانواده و در مجموع به ثروت ملی تحمیل میکند. این هزینههای گزاف برای بسیاری از خانوادهها قابل تحمل نبوده و موجب اختلاف میان زن و مرد و یا پدر و دختر میشود. امروزه بسیاری از دختران و زنان برای تأمین لوازم آرایش و لباسهای گوناگون جذاب، تن به مشاغلی میدهند که کارفرمایان جز به سوءاستفاده از جذابیتهای بدنی آنها برای جلب مشتری نمیاندیشند و این جدای از سوءاستفادههای جنسی برخی از کارفرمایان از کارمندان و کارگران زن در محیط کار است.
اساسا نگاه اسلام عزیز به زن، نگاهی حاکی از شکوه، کرامت و احترام است و از اینرو، هرگونه رفتاری که به این کرامت و عزت لطمه بزند و آن را پایمال کند، از دیدگاه دین، ممنوع و مورد نکوهش واقع شده است. اسلام به زن در صورتی اجازه میدهد که زن زیباییهای بدنیاش را به مردی نشان دهد که در این رابطه عزت، حرمت و کرامت زن محفوظ مانده و مرد، نه تنها قدردان این امانت الاهی باشد، که حس احترام و نگاه عزتمندانه خود نسبت به زن را به شکلهای مختلف نشان دهد. اصلا حکمت قراردادن مهر برای زنان، این است که مرد صداقت خود در اظهار عشق به زن مورد علاقهاش را با هدیهای پربها، به همه بفهماند. با بررسی آداب و رسوم ازدواج در تمامی فرهنگها، این نکته به روشنی دیده می شود که در همه جا، مرد برای رسیدن به زن مورد علاقه خود و همسری با او، مراسم های گوناگونی را برگزار کرده و هزینههای زیادی را صرف میکند(که گاه شگفتی آدمی را بر میانگیزد) و با دشواری به وصال زن محبوبش میرسد و این نیست مگر برای آنکه هم قدر و منزلت زن محفوظ بماند و هم مرد، ارزش عشق و زندگی با محبوبش را بیشتر احساس کند. دین به زن اجازه میدهد تنها تنش را در اختیار مردی قرار دهد که برای روح او نیز ارزش قائل بوده و با او وارد رابطه ای متعهدانه و عزتمندانه شود. بیحجابی یعنی ارزانفروشی و خود را به رایگان در اختیار هوسهای مردان قرار دادن!! این واقعیتی است که زنان بخواهند یا نخواهند اتفاق می افتد. مگر اینکه زنی واقعا طالب چنین سوداگری سبکسرانهای باشد!!!
زیبایی ظاهر یا افعال و رفتار زن یا مرد ، گناه نیست ، لکن ایجاد زمینه های تحریک شهوانی جنس مخالف چه از طرف زن و چه از طرف مرد ، حرام و گناه است. لکن باید توجه داشت که کیفیت و کمیت تحریک کنندگی و تحریک شوندگی در زنان و مردان متفاوت است. از طرفی میزان آسیب سازی و آسیب پذیری هرکدام از زن و مرد نیز در این زمینه متفاوت می باشد. از این رو در اسلام اگر چه هر دو جنس زن و مرد موظف به رعایت شئونات اسلامی هستند ولی کیفیت آن در مورد زن ومرد اندکی متفاوت است.
جواب تفصیلی:
در خصوص مسألهای که مطرح کرده اید به چند نکته اشاره میکنم:1. بدون شک، زن یکی از زیباترین و پر شکوهترین مظاهر زیبایی در هستی است. خداوند حکیم، مهربان و جمیل با آفرینش زن و زیباییهایی که در سراسر وجود او به تصویر کشیده است، به گویاترین و پررنگترین صورت، زیبایی و جمال خویش را متجلی کرده است. زیباییهای زن در ظرافتها و لطافتهای بدنش خلاصه نمیشود که روح سرشار از احساس و مهربانیاش فروغی دو چندان دارد. زیبایی تنش اگر چه در گذر روزگار به پژمردگی و پیری سپرده میشود، اما زیباییهای روحش میتواند همچنان دلربا و جاننواز بماند و بلکه درخشانتر و دلنوازتر تجلی کند. زیبایی زن مثل همهی نعمتهایی که خداوند برای انسان از روی رحمت و لطفش آفریده هم میتواند در جهت رشد معنوی، تعالی اخلاقی و آرامش حقیقی او استفاده شود و هم میتواند مایهی نگون بختی و دور شدن از مسیر سعادت و رستگاری او و جامعهی او باشد. زیبایی زن هنگامی سرمایهی او برای تعالی و رشد خود و جامعهی انسانی است که در مسیری که خدای جمیلِ حکیم برای او مقدر کرده است قرار گیرد. زیبایی زن وقتی در خدمت تحکیم خانواده، آفریدن عشق پاک و در دامن این عشق، پروریدن گلهای معطر عمل صالح و فرزندان صالح باشد مایهی بزرگی و کرامت اوست ولی اگر سرمایهی او برای فخرفروشی، شهوتپرستی، به ابتذال کشیدن جامعه، تکثیر عشقهای ناپاک و هوسآلود، فروپاشی خانواده و در نتیجه از بین رفتن ارزشهای اخلاقی و معنوی قرار گیرد، دیگر نه تنها مظهر جمال خدای جمیل نیست که مظهر اغواگری و گمراهسازی شیطان لعین خواهد بود. اینکه در برخی روایات دینی آمده است زنان بیشترین یا بهترین دامهای شیطانند به معنای فروکاستن از عظمت و شکوه خلقت زن نیست بلکه به عکس به معنای آن است که ظرفیتها و جاذبیتهای وجود او آنچنان خیره کننده و دلفریب است که شیطان از هیچ چیزی همانند زن نمیتواند برای گمراهی انسان مدد گیرد و به خاطر همین جهت در حدیث آمده است که پیامبر (صلی ا... علیه و آله) فرمود: هرگاه زنان فاسد شدند، عالم فاسد خواهد شد، همچنان که فرمود که اگر زنان، صالح و وارسته باشند بیشترین خیر و برکت در وجود آنها خواهد رویید.(اکثرالخیر فی النساء(
2. دین و اخلاق نه با زیبایی زنان و نه با به نمایش گذاردن این زیباییها و عشوهگریها مخالف نیست بلکه همهی این زیبایی ها و لذتآفرینیها را در چهارچوب خانواده و برای همسر شرعی و قانونی زن میپسندد و توصیه میکند. چنانکه پیامبر (صلوات ا... علیه و آله) فرمود: بهترین زنان شما آن است که در برابر نامحرمان با حیاترین و در کنار شویش بیحیاترین باشد و همو فرمود که زن باید برای همسرش با تمامی هنرمندی و خلاقیت ظریف زنانه، خود را بیاراید و همچون طاووس خرامان، عشوهگری کند و تمام جاذبیتهایش را به نمایش بگذارد و از او دل ببرد و برایش ناز کند اما همین زن در برابر نامحرمان و در حضور اجتماعی، باید حجاب بپوشد، عفت بورزد و نه تنها برای کسب عزت اجتماعی از تن و بدنش مایه نگذارد که اساساً این جذابیتها را از دید مردان بیگانه پنهان کند و از ارزشهای انسانی و استعدادهای معنوی و فکری و با عمل صالح، عزت و آبرو را طلب کند.
زن بخواهد یا نخواهد زیبا و دلفریب است و زیبایی بدنش مردان را به خود جذب میکند و تا پای این زیبایی در میان است جنبههای دیگر وجودش مستور و مغفول میماند. در زندگی اجتماعی هم زن و هم مرد مسؤول آبادانی و به کارگیری تمامی نیرو و توان خویش برای ساختن جامعه و حل مسائل و مشکلات زندگی هستند. زندگی اجتماعی اگر بخواهد در مسیر درستی قرار گیرد و نیروهای مادی و معنوی انسان در خدمت تعالی مادی و معنوی او به کار افتد، ضرورتا باید به محدودیتهایی تن دهد که ممکن است در بسیاری از موارد خوشایند طبع راحتطلب و آسایشخواه آدمی نباشد اما برای رسیدن به چیزهای با ارزشتر و پرقیمتتر باید از این راحتطلبی و آسایش چشمپوشی کرد و دشواری تن دادن به سختیها را به جان خرید. این قانون زندگی است و هرکس نخواهد به آن تن دهد هرگز به سعادت و خوشبختی نخواهد رسید. حجاب برای زن و مرد یکی از همین محدودیتهای مصونیتآفرین است. بدون شک حجاب محدودیت است اما محدودیتی که برای فرد و جامعه ضروری و مصونیتآفرین است. وقتی به خودمان و زندگی فردی و اجتماعی بهتر و دقیقتر نگاه میکنیم می بینیم که در میان انبوهی از محدودیتها زندگی میکنیم که گاه به خاطر عادت کردن به آنها اصلا احساسشان نمیکنیم. مگر نه این است که شما هر چیزی را نمی خورید، هر حرفی را نمیزنید، هر کاری را نمیکنید، هر لباسی را نمیپوشید،...وهمیشه کوشش میکنید که بر اساس حکمت و با ملاحظه سود و زیان خویش رفتار کنید؟! در مسأله پوشش نیز باید همینگونه رفتار کرد. مسأله حجاب را حتی اگر از منظر اخلاق و ارزشهای دینی مورد توجه قرار ندهیم و تأثیر آن را در تعالی و بالندگی معنوی و الهی زن و مرد بررسی نکنیم و صرفا بر اساس معیارها و ملاکهای جامعهشناختی و روانشناختی و پیامدهای دنیایی تحلیل کنیم باز هم عامل مهمی در آرامش، پویایی و مصونیت انسان از آسیبهای جسمی و روانی است. چه رسد به آسیب های معنوی و اخلاقی که اساسا با زیانهای دنیایی قابل مقایسه نیستند. در این جا فارغ از این که حجاب یک حکم دینی و الهی و از نگاه آموزههای دین، عامل مهمی در سعادت ابدی و بالندگی معنوی زن و مرد است، میکوشم به صورت کوتاه و گذرا به پارهای از آسیبها و زیانهای بیحجابی، صرفا بر پایه مبانی روانشناختی و جامعهشناختی اشاره کنیم و تبیین کنیم که حتی اگر به آموزهای دین هم باور نداشته باشیم و بخواهیم زندگی خودمان را صرفا بر اساس سود و زیان دنیایی مدیریت و تنظیم کنیم باز هم حجاب یک الگوی رفتاری مهم و قابل توصیه برای زنان و مردان و به خصوص زنان است.
یکم: یکی از اختلالات شایع و بیماریهای فراگیر روانشناختی در جوامع صنعتی کنونی، انواع اضطرابها و هراسهای اجتماعی است. امروزه داروهای آرامبخش در حجم بسیار زیادی تولید و مصرف میشوند و بسیاری از مردم برای برطرف کردن ناراحتیهای روانی خود به انها متوسل میشوند. عوامل مختلفی ممکن است موجب اضطرابها و هراسها شوند که در این مجال پرداختن به آنها ممکن نیست. همچنان که بررسی و تبیین تبعات جسمی و روانشناختی اضطراب بحثی پردامنه و طولانی است. بیحجابی و ظاهر شدن با وضعیت نامناسب در حریم عمومی و به نمایش گذاشتن جذابیتهای بدنی، یکی از عوامل مهم اضطراب برای بانوان به حساب میآید هر چند ممکن است خود فرد از این عامل مهم آگاهی نداشته باشد. همانگونه که حجاب و پوشش شرعی عامل مهمی در جهت آرامش و اطمینانخاطر برای آنها است. این مسئله از آنجا سرچشمه میگیرد که بانوانِ بیحجاب به خاطر در معرض دید قراردادن جاذبههای بدنی خود، همواره نگران قضاوتهای دیگران دربارهی ویژگیهای ظاهری خویشاند. این افراد علاوه بر صرف وقت زیاد و هزینههای گوناگون و فراوان برای خودآرایی و جلوهگری، دائماً نگرانند که آیا زیبا به نظر میرسند یا نه؟ آیا دیگران آنها را زیبا ارزیابی میکنند یا نه؟ آیا خصوصیات اجزاء صورت و اندامهای آنها توجه و تحسین دیگران را بر میانگیزد یا نه؟ این نگرانیها در مواقعی که مجبورند بدون آرایش و یا با لباسهای معمولی و تکراری از خانه خارج شوند افزونتر خواهد بود. با شروع دوران میانسالی و افول زیبائیهای بدنی اضطرابهای آنان رشد قابلتوجهی یافته، سرخوردگی و نارضایتی از خود را به دنبال دارد.
دوم: زنانی که بدون حجاب و پوشش مناسب در محیطهای اجتماعی و در منظر دیگران حاضر میشوند از افسردگی و خصوصاً از افسردگی پنهان رنج میبرند زیرا ناخواسته و به صورت مداوم خود را با دیگر زنان مقایسه میکنند. بدون تردید همهی زیبائیها و جاذبه های بدنی در یک نفر جمع نمیشود و هر زنی برخی از این جاذبهها را در اختیار دارد. وقتی زنان به ابراز این جاذبهها به عنوان یک ارزش مطلق و درجه اول اهمیت میدهند و برای جلب توجه و کسب عزت و ارزش اجتماعی از جاذبههای بدنی خرج میکنند طبیعتاً و به طور ناخودآگاه مرتباً خود را با دیگران مقایسه میکنند و چون همیشه در مقایسه با دیگران، خود را کِهتر و نازیباتر ارزیابی میکنند و زیبائیهای دیگران جلوهی بیشتری برای آنها دارد، این مسئله به افسردگی و ناامیدی و احساس ناکامی مداوم منجر می شود. افسردگی موجب میشود که احساس لذت و شادکامی در زندگی کاهش یافته و نارضایتی از زندگی افزایش پیدا کند. مردان نیز آگاهانه و ناآگاهانه زنانی را که در کوچه و خیابان میبینند با همسران خود مقایسه کرده و احساس ناکامی و نارضایتی از ظاهر بدنی همسر، آنان را به اضطراب، افسردگی و پرخاشگری و در نتیجه سردی روابط عاطفی مبتلا کرده و موجب تزلزل بنیان زندگی مشترک و در مواقعی رفتن به سمت روابط بیرون از چارچوب خانواده سوق می دهد.
سوم: یکی از عناصر و مؤلفههای مهم عزتنفس که پایهی اصلی شخصیت سالم و پویاست، تصور مطلوب از خود است. هر چه تصور فرد از شخصیت و وضعیت بدنی خود بهتر باشد، احساس ارزشمندی در او قویتر است. در تحقیقی که توسط دکتر سید جلال یونسی و در قالب رساله دکتری انجام شد، دختران با حجاب ایرانی و دختران انگلیسی ساکن در شهر لندن از لحاظ خصیصه «تصور از خود» مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفتند. این تحقیق به وضوح نشان داد که دختران محجبهی ایرانی تصور مطلوبی از خود دارند ولی دختران انگلیسی به خاطر اینکه باید سلایق زیادی را برای ارائه تصور مطلوب از بدن خود ارضاء کنند و این امر شدنی نیست، تصور نامطلوبی از بدن و ویژگیهای بدنی خود دارند. دختران و زنان با حجاب تنها باید سلیقهی یک یا چند فرد (همسر و دیگر محارم) را نسبت به ظاهر بدنی خود جلب کنند و چون همسر و دیگر محارم زن، غالباً تمامی شخصیت او را دوست دارند، ظاهر بدنی او نیز برایشان جذاب و خوشایند خواهد بود و از اینرو واکنشهای مثبت اطرافیان به ظاهر بدنی زن، موجب پرورش خودانگاره مثبت و تصور از خود مطلوب او و در نتیجه عزتنفس قویتر وی میشود.
پنجم: به خوبی میدانیم که اکثر زنانی که با وضعیت نامناسب در کوچه و خیابان ظاهر میشوند، انگیزهای جز نمایش زیبائیهای خود، خصوصاً برای زنان دیگر ندارند. اکثر زنان بیحجاب قصد بیعفتی و تنفروشی ندارند و بعضا در دیگر جنبههای مذهبی و اخلاقی، افرادی مقید و متعهداند، اما متأسفانه این رفتار بانوان، از طرف مردان نوعی رفتار جنسی تفسیر شده و مردان گمان میکنند که چنین زنانی خواهان رابطهی جنسی با مردان هستند و همین امر موجب آزارهای گوناگون جنسی از طرف مردان میشود. این بانوان به خاطر ظاهر کردن زیبائیهای خود که عامل بسیار مهمی در تحریک جنسی مردان هوسباز به شما میرود، خود را در معرض انواع خطرات از جمله تجاوزهای عنفی و دستهجمعی قرار می دهند. از دیدگاه روانشناسی جرم بدیهی است که در هر جنایتی خود قربانی نیز ممکن است با رفتار خود موجبات جنایت را فراهم آورد.
ششم: دیگر پیامد خطرناک و ناگواری که بدپوششی زنان برای جامعه به دنبال دارد و دود آن به چشم خود آنها رفته و میرود، سردی روابط عاطفی میان همسران و فروپاشی کانون خانواده است. تصور کنید مردی از خانه خارج میشود و از صبح تا به شب، زنان زیباروی مختلفی را با جاذبهها و عشوهگریهای گوناگون مشاهده میکند. وقتی به خانه باز میگردد، تمامی انرژی جنسی خود را در کوچه و بازار مصرف کرده و دیگر رغبتی به دیدن همسر و ارتباط با او ندارد. زیبائی همسر او بدون تردید در مقایسه با انبوهی از زنان زیبارو و عشوهگر در نظر او بی فروغ و غیرقابل تحمل میشود. کاهش میل جنسی نسبت به همسر، سردی روابط عاطفی را به دنبال دارد و سردی روابط عاطفی بنیانهای زندگی را دچار تزلزل میکند.
عادی شدن بیحجابی و از بین رفتن حساسیت مردان نسبت به برهنگی زنان آثار بسیار شومی در روابط جنسی به جای می گذارد. وقتی حساسیت جنسی نسبت به زنان از بین برود نیازهای جنسی شکلی انحرافی و بیمار گونه به خود می گیرند و به شکل های تنفرانگیز و در بسیاری از موارد خطرسازی تبدیل می شوند. گرایش به تجاوز به عنف، سکس همراه خودآزاری، سکس همراه با دگرآزاری، سکس با حیوانات، سکس با کودکان و محارم و ده ها انحراف جنسی دیگر از جمله نتایج مرسوم چشم و دل سیری مردان و زنان از یک دیگر است.
آنچه در این فرایند اتفاق می افتد از بین رفتن حساسیت نسبت به همسر از یک سو و شعلهور شدن آتش تنوعطلبی روانی از سوی دیگر است. امروزه در کشورهای غربی، یکی از بحرانها و مشکلات مهم، سرمزاجی مردان است. این مشکلات گاه آنچنان عمیق است که زنان متمول و متعلق به طبقه متوسط به خاطر آنکه از لحاظ جنسی ارضا نمیشوند به برخی از کشورهای آفریقایی می روند و با صرف هزینههای زیادی، نیاز خود را بوسیله جوانان آفریقایی بر طرف میکنند. در کشورهای غربی، دولتها از انواع روشها برای تقویت تمایل جنسی همسران استفاده می کنند. سردمزاجی مردان مشکل مهمی در اینگونه کشورهاست. حتی در برخی از کشورها دولت در ساعات پایانی شب انواع فیلم های پورنو (سکس) را در تلویزیون به نمایش میگذارد تا شاید زنان و مردان با دیدن اینگونه فیلمها تحریک شده و بتوانند رابطهی جنسی کوتاهی داشته باشند. مسلما سردی روابط عاطفی به سست شدن بنیانهای زندگی مشترک میانجامد این این مسأله موجودیت خانواده را دچار مخاطرههای جدی کرده است. علت این سردی جنسی و در پی آن سردی عاطفی، حضور انبوه کالاهای جنسی در کوچه و خیابان است. بیحجابی و بیبندوباری زنان همچنین یکی از مهمترین عوامل روابط نامشروع در جامعه است که خود مسئله ای طولانی، مهم و قابل توجه به شمار میرود.
هفتم: بیحجابی زنان منشأ انحطاط اخلاقی زنان و مردان و نیز از بین رفتن انرژیهای مفید در جامعه است. وقتی زنان برای حضور در انظار عمومی مجبورند اوقات زیادی را صرف آرایش و بزک کردن خود کنند و مردان نیز وقت و انرژی فراوانی را صرف تماشای این جاذبهها کنند، جامعه با التهابات جنسی - روانی مواجه شده و انرژی هایی که باید صرف مسائل مهم و آباد کردن جامعه و پیشرفتهای مادی و معنوی شود، در رفتارهای جنسی ناقص و ناکام مصرف میشود. پژوهشهای فراوانی در کشورهای غربی مؤید این نکته است که کیفیت سطح تحصیلی و موفقیت علمی در مدارس و دانشگاههای تکجنسیتی به مراتب بالاتر و بیشتر از مدارس و دانشگاههای دو جنسیتی و مختلط است به گونهای که در بسیاری از کشورهای غربی تمایل دولتها برای ایجاد دانشگاهها و مدارس تکجنسیتی قابل انکار نیست. حتی در دانشگاههای معتبر دنیا آییننامههای سختگیری های برای رعایت پوشش مناسب و جلوگیری از پوششها و رفتارهای مبتذل و زننده وجود دارد. این استدلال که «چرا زنان برای به گناه کشیده نشدن مردان باید خود را محدود و محصور کنند و این مردان هستند که نباید نگاه کنند نه اینکه زنان خود را بپوشانند» اگرچه ممکن است در ابتدای امر استدلالی منطقی به نظر آید اما با دقت در جوانب آن، سستی و بیپایگی استدلال روشن میشود. زیرا اولا: حجاب تنها مخصوص زنان نیست، ثانیا: این انتظار از مردان کاملا غیرواقعبینانه است چرا که بسیاری از مردان از چنان تعهد اخلاقی و مذهبی که باید برخوردار نیستند تا بر اساس آن، از چشمچرانی خودداری کنند، ثالثا: فرضا همه مردان بخواهند چشمان خودشان را فروبخوابانند ولی زنان به هر صورت و با هر نوع آرایشی در کوچه و بازار ظاهر شوند در این صورت تعامل و ارتباط طبیعی و عادی زن و مرد نیز مختل خواهد شد رابعا: وقتی زنان با همه جذابیتهای تنانه در برابر مردان ظاهر میشوند قلیلی از مردان توانایی مقاومت در برابر وسوسههای جنسی خود را خواهند داشت خامسا: این استدلال در صورتی میتوانست درست باشد که فلسفه حجاب درجلوگیری از به گناه کشیده شدن مردان خلاصه شود، اما با مراجعه به آموزههای دینی و نیز توجه به آنچه در این نوشتار پیرامون اهمیت حجاب برای سلامت روانی زنان گفته شد، روشن میشود که فلسفه تشریع حجاب بیش و پیش از آنکه برای صیانت از مردان در برابر گناه باشد، برای صیانت همه جانبه از شخصیت و سلامت زن مسلمان در برابر انواع آسیبهاست.
هشتم: زن و مرد هر دو در قبال حفظ پاکی و عفت در محیط جامعه مسؤولاند. پاسداشت عفت و تقوا تنها وظیفه مردان نیست. بلکه مرد و زن هر دو متعهد به مراقبت از آن هستند تا در سایه پاکدامنی و طهارت روح، فضائل الاهی و انسانی در وجود آنها بروید و ببالد و این خصلتها به نسلهای دیگر به عنوان میراثی پربها منتقل شود. نیاز جنسی تنها یکی از نیازهای زیستی و روانی مرد و زن است. وقتی به هر علت و از جمله فراوانی و رواج کالاهای جنسی، به این نیاز بیش از حد معمول دامن زده میشود، افراد ممکن است بخش عمدهای از انژری و امکانات خود را صرف پرداختن به آن کرده و به طور طبیعی از ادراک و تأمین نیازهای عالیتر و معنوی باز مانند؛ و این امر خود خسارت بزرگی برای فرد و جامعه خواهد بود.
اساساً ادراک نیازهای عالی و معنوی، جز با تأمین معقول و معمول نیازهای زیستی و پرهیز از التهابهای تَصَنُعی در امر نیازهای بیولوژیک امکان پذیر نیست. ذهنی که همواره درگیر نیاز جنسی است کجا فرصت میکند به نیازهای انسانی پرداخته و در جهت تأمین این نیاز حرکت کند. اهمیت افراطی به جاذبههای بدنی و نمایش آنها در انظار عمومی چشم و همچشمیهای نامعقول را دامن زده و هزینههای گزافی را برای فراهم کردن لباسهای جذاب و لوازم آرایش به سبد خانواده و در مجموع به ثروت ملی تحمیل میکند. این هزینههای گزاف برای بسیاری از خانوادهها قابل تحمل نبوده و موجب اختلاف میان زن و مرد و یا پدر و دختر میشود. امروزه بسیاری از دختران و زنان برای تأمین لوازم آرایش و لباسهای گوناگون جذاب، تن به مشاغلی میدهند که کارفرمایان جز به سوءاستفاده از جذابیتهای بدنی آنها برای جلب مشتری نمیاندیشند و این جدای از سوءاستفادههای جنسی برخی از کارفرمایان از کارمندان و کارگران زن در محیط کار است.
اساسا نگاه اسلام عزیز به زن، نگاهی حاکی از شکوه، کرامت و احترام است و از اینرو، هرگونه رفتاری که به این کرامت و عزت لطمه بزند و آن را پایمال کند، از دیدگاه دین، ممنوع و مورد نکوهش واقع شده است. اسلام به زن در صورتی اجازه میدهد که زن زیباییهای بدنیاش را به مردی نشان دهد که در این رابطه عزت، حرمت و کرامت زن محفوظ مانده و مرد، نه تنها قدردان این امانت الاهی باشد، که حس احترام و نگاه عزتمندانه خود نسبت به زن را به شکلهای مختلف نشان دهد. اصلا حکمت قراردادن مهر برای زنان، این است که مرد صداقت خود در اظهار عشق به زن مورد علاقهاش را با هدیهای پربها، به همه بفهماند. با بررسی آداب و رسوم ازدواج در تمامی فرهنگها، این نکته به روشنی دیده می شود که در همه جا، مرد برای رسیدن به زن مورد علاقه خود و همسری با او، مراسم های گوناگونی را برگزار کرده و هزینههای زیادی را صرف میکند(که گاه شگفتی آدمی را بر میانگیزد) و با دشواری به وصال زن محبوبش میرسد و این نیست مگر برای آنکه هم قدر و منزلت زن محفوظ بماند و هم مرد، ارزش عشق و زندگی با محبوبش را بیشتر احساس کند. دین به زن اجازه میدهد تنها تنش را در اختیار مردی قرار دهد که برای روح او نیز ارزش قائل بوده و با او وارد رابطه ای متعهدانه و عزتمندانه شود. بیحجابی یعنی ارزانفروشی و خود را به رایگان در اختیار هوسهای مردان قرار دادن!! این واقعیتی است که زنان بخواهند یا نخواهند اتفاق می افتد. مگر اینکه زنی واقعا طالب چنین سوداگری سبکسرانهای باشد!!!
نظرات