در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید:الف ) سحر و جادوهرچند سحر و جادو از نظر قرآن کریم و احادیث واقعیت دارد اما نکته مهم این است که نباید همه گره ها و مشکلات زندگی را که عمده نتیجه و عکس العمل اعمال بد ما است به حساب سحر و جادو گذاشت . پس دامنه تاثیر سحرو جادو با وجود واقععیت داشتن آن به این گستردگی که مردم تصور می کنند نیست .
برای آگاهی بشتر در این رابطه به توضیح ذیل توجه نمایید : به موضوع سحر و جادو در آیه 102 سوره بقره و 4 سوره فلق اشاره شده است. از این آیات و برخی روایات استفاده می شود که برخی از سحرها واقعا اثر گذارند.
همچنان که آیه 102 سوره بقره می فرماید: مردم سحرهایی را فرا می گرفتند که میان مرد و همسرش جدایی می افکند.علامه طباطبایی در وجود داشتن چنین اموری می فرمایند: «... در این میان افعال خارق العاده دیگری است که مستند به هیچ کدام از سبب از اسباب طبیعی و عادی نیست، مانند خبر دادن از پنهانی ها و مانند ایجاد محبت یا دشمنی و گشودن گره ها و گره زدن ها و خواب کردن و احضار و حرکت دادن اشیاء با اراده و از این قبیل کارهایی که مرتاض ها انجام می دهند که به هیچ وجه قابل انکار نیست، یا خودمان بعضی از آنها را دیده ایم و یا برایمان آن قدر نقل کرده اند که دیگر قابل انکار نیست».تأثیر تکوینی سحر به اذن خداوند: یکی از اصول اساسی توحید، این است که همه قدرت ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه می گیرد، حتی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر بی اذن فرمان او نمی باشد. منتها مفهوم این بیان مجبور بودن افراد در کار خود نیست.
بنابراین هر مشکل و مسئله ای که در زندگی انسان پیش می آید به این معنا نیست که اثر سحر و جادو و یا حسادت دیگران می باشد ، بلکه ممکن است به دلیل عوامل دیگر ( امتحان و آزمایش الهی ، بیماری و ... ) باشد .
ب ) رجوع به افراد مطمئن در این مسائل
در سوال خود ذکر کردید که به شیخی رجوع کرده اید ، منظور شما از شیخ چه شخصی است ؟ اگر عالِم دینی که تخصص در این موضوع دارد ، رجوع به ایشان اشکالی ندارد ، اما در غیر این صورت بسیارى بلکه اکثر قریب به اتفاق کسانى که امروزه ادعای چنین مسائلی رادارند مدعیان دروغگویند و براساس حدس و تخمین چیزهایى مى گویند و مراجعه به آنان وجه درستى ندارد.
بنابراین نباید حرف چنین مدعیانی افرادی از این قبیل را باور کرد و به جای تدبیر و تعقل و اندیشه و به کارگیری نیروها و استعدادهای خداداد و توکل بر خداوند و استمداد از عنایت ها و نیروی بیکران او و توسل به اولیای پاک او، به حرف افرادی که نیت و هدفشان یا مشخص نیست و یا به فکر فریب دادن و مشغول کردن ذهن مردم با حرف های بی اساس و نامربوط و مشتی اوهام و تخیلات می باشند، گوش فرا داد و بدون دلیل اسباب نگرانی یا شادی بی مورد و موهوم را برای خود ایجاد کرد.
ج ) درمان
اگر فردی بر اثر سحر و طلسم به بیماری دچار شد هم باید به دنبال درمان بیماری اش باشد (از طرق صحیح پزشکی متناسب با علم روز) و هم به دنبال دفع طلسم.
خداوند متعال در قرآن کریم بارها به سحر و طلسم اشاره کرده است. همچنین راه حل های قرآنی متعددی برای درمان آن وجود دارد.
* ابطال سحر
راه هایى براى بطلان آن به شرح زیر وجود دارد و لازم نیست به دنبال افرادی باشید که ادعای قدرت باطل کردن سحر دارند.
1- استعاذه به خداوند و خواندن سوره هاى فلق و ناس.
2- خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سوره یونس.
3- دعا وتضرع به درگاه خداوند.
4- درخواست دعا از اولیاى واقعى خداوند.
5- صدقه دادن.
6- ان شاءالله استفاده از ذکر یونسیه( لا اله الّا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ) که قرآن، آن را مایه نجات حضرت یونس معرفی نموده نیز مؤثر خواهد افتاد.
برای بخت گشایی نیز چندی پیش مطلبی دیدم که می¬گفت آیت¬الله بهجت جهت بخت- گشایی دختران فرمودند آیه «رَبّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتّقینَ إِمامًا» (سوره فرقان آیه 74) را زیاد بخوانند.
همچنین فرمودند: نماز جعفر طیار بخوانند و پس از آن دعایی که در کتاب زادالعماد علامه مجلسی رحمه الله علیه آمده که در این هنگام خوانده شود را بخوانند و پس از آن به سجده رفته و تلاش شود که (هرچند کم) حتماً گریه کنند. همین که چشم را اشک گرفت حاجت خود را از خداوند طلب نمایند. این کار را تا زمانی که حاجتشان روا شود انجام دهند.
* دفع حسادت
1- از آیات قران استفاده می شود که بهترین راه محفوظ ماندن از آثار حسادت پناه بردن به خداوند است: قل اعوذ برب ... و من شر حاسد اذا حسد.
2- توصیه دیگر در برخورد با دوستان و آشنایانی که حسادت خویش را بروز مى دهند، رعایت اصل «مدارا» است. اگر به هر دلیل مایلید و یا ضرورت ایجاب مى کند که به ارتباط خویش ادامه دهید، به ناچار باید که در برابر ناملایمات آن بردبارى کنید. بردبارى و مدارا یک اصل کلى است که بدون آن زندگى اجتماعى و ارتباط با دیگران مقدور نیست.
آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
3- توصیه دیگر شناختن ریشه حسادت است؛ یعنی متوجه شوید در چه مواردی مورد حسادت واقع می شوید. مهمترین نکته در اینجا این است که اگر خصوصیت و امتیازی در انسان وجود دارد که باعث جلب توجه فراوان و برانگیختن حساسیت دیگران و ایجاد حسادت در آنها می گردد، نباید این ویژگی و امتیاز را زیاد در معرض دید و تماشای دیگران قرار داد، بلکه باید تا امکان دارد آن را از نظرها پنهان و پوشیده داشت. این کار هم کمک به خودتان است چون باعث می شود توجه دیگران زیاد به شما جلب نگردد و مورد حسادت قرار نگیرید و از گزند آزار واذیت بدخواهان و حسودان درامان بمانید و هم کمکی به حسودان است که کمتر تحریک می شوند و این خصلت زشت کمتر در آنها بروز و ظهور می یابد.نکته دوم: فاصله گرفتن و قطع رابطه با کسی که حسادت می ورزد باعث تشدید حسادت و شعله ور شدن آتش آن می گردد و برعکس ارتباط دوستانه داشتن و برخورد مناسب و خوب با آنها باعث سرد شدن آتش حسادت و کمرنگ شدن آن می گردد و در مواردی باعث می گردد فرد حسود از بروز حسادتش شرمنده و منفعل گردد و خود را به این خاطر سرزنش نماید.
4- هنگامى که خداى متعال به بنده اى از بندگان خود، نعمت را عطا مى فرماید، به طور طبیعى ممکن است که او مورد حسادت دیگران قرار گیرد. این مشکل، به هر حال وجود دارد و گریزى از آن نیست. با این وجود نباید حسادت حسودان مانع رشد و ترقى و پیمودن راه هاى کمال و تعالى شود.
5- از روایات استفاده می شود که خواندن دو سوره ناس و فلق برای دفع حسادت حسود موثر و مفید است.
6- مراقب باشید خود، ناخواسته به این آفت مبتلا نشده باشید؛ چرا که برخی از افراد به این دلیل در مورد دیگران قضاوت های منفی می کنند که خود نیز به آن مبتلا هستند. این افراد از پیمودن راه کمال بازمی مانند؛ غافل از اینکه شخص حسود، در اغلب موارد، جز به خویش آسیب نمى رساند.
7 - رعایت نکات ذیل در این مورد مؤثر است: 1- گفتن ذکر: ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم 2- نوشتن و خواندن آیه الکرسی 3- خواندن و نوشتن آیه و ان یکاد 4- و مهمتر از همه توجه به قدرت الهی و پناه بردن به او از همه شرور و آفات است. پرسشگر گرامی!سعی کنید بطور غیرمستقیم، دوستتان را از زشتی کارش آگاه کنید. در صورتی که احساس میکنید که اصلاح نمیشود و ممکن است به زندگی شما ضربه بزند، بهتر است از او دوری کنید و ارتباط خود را با او قطع کنید؛ یا آن را به حداقل برسانید. چون آثار این حسادت او، ممکن است شامل حال خود شما هم بشود و حتی بعدها به خاطر اینکه شما را از دست ندهد یا بیشتر با شما باشد، در زندگی خانوادگیتان نیز اخلال ایجاد کند.
برای آگاهی بشتر در این رابطه به توضیح ذیل توجه نمایید : به موضوع سحر و جادو در آیه 102 سوره بقره و 4 سوره فلق اشاره شده است. از این آیات و برخی روایات استفاده می شود که برخی از سحرها واقعا اثر گذارند.
همچنان که آیه 102 سوره بقره می فرماید: مردم سحرهایی را فرا می گرفتند که میان مرد و همسرش جدایی می افکند.علامه طباطبایی در وجود داشتن چنین اموری می فرمایند: «... در این میان افعال خارق العاده دیگری است که مستند به هیچ کدام از سبب از اسباب طبیعی و عادی نیست، مانند خبر دادن از پنهانی ها و مانند ایجاد محبت یا دشمنی و گشودن گره ها و گره زدن ها و خواب کردن و احضار و حرکت دادن اشیاء با اراده و از این قبیل کارهایی که مرتاض ها انجام می دهند که به هیچ وجه قابل انکار نیست، یا خودمان بعضی از آنها را دیده ایم و یا برایمان آن قدر نقل کرده اند که دیگر قابل انکار نیست».تأثیر تکوینی سحر به اذن خداوند: یکی از اصول اساسی توحید، این است که همه قدرت ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه می گیرد، حتی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر بی اذن فرمان او نمی باشد. منتها مفهوم این بیان مجبور بودن افراد در کار خود نیست.
بنابراین هر مشکل و مسئله ای که در زندگی انسان پیش می آید به این معنا نیست که اثر سحر و جادو و یا حسادت دیگران می باشد ، بلکه ممکن است به دلیل عوامل دیگر ( امتحان و آزمایش الهی ، بیماری و ... ) باشد .
ب ) رجوع به افراد مطمئن در این مسائل
در سوال خود ذکر کردید که به شیخی رجوع کرده اید ، منظور شما از شیخ چه شخصی است ؟ اگر عالِم دینی که تخصص در این موضوع دارد ، رجوع به ایشان اشکالی ندارد ، اما در غیر این صورت بسیارى بلکه اکثر قریب به اتفاق کسانى که امروزه ادعای چنین مسائلی رادارند مدعیان دروغگویند و براساس حدس و تخمین چیزهایى مى گویند و مراجعه به آنان وجه درستى ندارد.
بنابراین نباید حرف چنین مدعیانی افرادی از این قبیل را باور کرد و به جای تدبیر و تعقل و اندیشه و به کارگیری نیروها و استعدادهای خداداد و توکل بر خداوند و استمداد از عنایت ها و نیروی بیکران او و توسل به اولیای پاک او، به حرف افرادی که نیت و هدفشان یا مشخص نیست و یا به فکر فریب دادن و مشغول کردن ذهن مردم با حرف های بی اساس و نامربوط و مشتی اوهام و تخیلات می باشند، گوش فرا داد و بدون دلیل اسباب نگرانی یا شادی بی مورد و موهوم را برای خود ایجاد کرد.
ج ) درمان
اگر فردی بر اثر سحر و طلسم به بیماری دچار شد هم باید به دنبال درمان بیماری اش باشد (از طرق صحیح پزشکی متناسب با علم روز) و هم به دنبال دفع طلسم.
خداوند متعال در قرآن کریم بارها به سحر و طلسم اشاره کرده است. همچنین راه حل های قرآنی متعددی برای درمان آن وجود دارد.
* ابطال سحر
راه هایى براى بطلان آن به شرح زیر وجود دارد و لازم نیست به دنبال افرادی باشید که ادعای قدرت باطل کردن سحر دارند.
1- استعاذه به خداوند و خواندن سوره هاى فلق و ناس.
2- خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سوره یونس.
3- دعا وتضرع به درگاه خداوند.
4- درخواست دعا از اولیاى واقعى خداوند.
5- صدقه دادن.
6- ان شاءالله استفاده از ذکر یونسیه( لا اله الّا انت سبحانک انی کنت من الظالمین ) که قرآن، آن را مایه نجات حضرت یونس معرفی نموده نیز مؤثر خواهد افتاد.
برای بخت گشایی نیز چندی پیش مطلبی دیدم که می¬گفت آیت¬الله بهجت جهت بخت- گشایی دختران فرمودند آیه «رَبّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتّقینَ إِمامًا» (سوره فرقان آیه 74) را زیاد بخوانند.
همچنین فرمودند: نماز جعفر طیار بخوانند و پس از آن دعایی که در کتاب زادالعماد علامه مجلسی رحمه الله علیه آمده که در این هنگام خوانده شود را بخوانند و پس از آن به سجده رفته و تلاش شود که (هرچند کم) حتماً گریه کنند. همین که چشم را اشک گرفت حاجت خود را از خداوند طلب نمایند. این کار را تا زمانی که حاجتشان روا شود انجام دهند.
* دفع حسادت
1- از آیات قران استفاده می شود که بهترین راه محفوظ ماندن از آثار حسادت پناه بردن به خداوند است: قل اعوذ برب ... و من شر حاسد اذا حسد.
2- توصیه دیگر در برخورد با دوستان و آشنایانی که حسادت خویش را بروز مى دهند، رعایت اصل «مدارا» است. اگر به هر دلیل مایلید و یا ضرورت ایجاب مى کند که به ارتباط خویش ادامه دهید، به ناچار باید که در برابر ناملایمات آن بردبارى کنید. بردبارى و مدارا یک اصل کلى است که بدون آن زندگى اجتماعى و ارتباط با دیگران مقدور نیست.
آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
3- توصیه دیگر شناختن ریشه حسادت است؛ یعنی متوجه شوید در چه مواردی مورد حسادت واقع می شوید. مهمترین نکته در اینجا این است که اگر خصوصیت و امتیازی در انسان وجود دارد که باعث جلب توجه فراوان و برانگیختن حساسیت دیگران و ایجاد حسادت در آنها می گردد، نباید این ویژگی و امتیاز را زیاد در معرض دید و تماشای دیگران قرار داد، بلکه باید تا امکان دارد آن را از نظرها پنهان و پوشیده داشت. این کار هم کمک به خودتان است چون باعث می شود توجه دیگران زیاد به شما جلب نگردد و مورد حسادت قرار نگیرید و از گزند آزار واذیت بدخواهان و حسودان درامان بمانید و هم کمکی به حسودان است که کمتر تحریک می شوند و این خصلت زشت کمتر در آنها بروز و ظهور می یابد.نکته دوم: فاصله گرفتن و قطع رابطه با کسی که حسادت می ورزد باعث تشدید حسادت و شعله ور شدن آتش آن می گردد و برعکس ارتباط دوستانه داشتن و برخورد مناسب و خوب با آنها باعث سرد شدن آتش حسادت و کمرنگ شدن آن می گردد و در مواردی باعث می گردد فرد حسود از بروز حسادتش شرمنده و منفعل گردد و خود را به این خاطر سرزنش نماید.
4- هنگامى که خداى متعال به بنده اى از بندگان خود، نعمت را عطا مى فرماید، به طور طبیعى ممکن است که او مورد حسادت دیگران قرار گیرد. این مشکل، به هر حال وجود دارد و گریزى از آن نیست. با این وجود نباید حسادت حسودان مانع رشد و ترقى و پیمودن راه هاى کمال و تعالى شود.
5- از روایات استفاده می شود که خواندن دو سوره ناس و فلق برای دفع حسادت حسود موثر و مفید است.
6- مراقب باشید خود، ناخواسته به این آفت مبتلا نشده باشید؛ چرا که برخی از افراد به این دلیل در مورد دیگران قضاوت های منفی می کنند که خود نیز به آن مبتلا هستند. این افراد از پیمودن راه کمال بازمی مانند؛ غافل از اینکه شخص حسود، در اغلب موارد، جز به خویش آسیب نمى رساند.
7 - رعایت نکات ذیل در این مورد مؤثر است: 1- گفتن ذکر: ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم 2- نوشتن و خواندن آیه الکرسی 3- خواندن و نوشتن آیه و ان یکاد 4- و مهمتر از همه توجه به قدرت الهی و پناه بردن به او از همه شرور و آفات است. پرسشگر گرامی!سعی کنید بطور غیرمستقیم، دوستتان را از زشتی کارش آگاه کنید. در صورتی که احساس میکنید که اصلاح نمیشود و ممکن است به زندگی شما ضربه بزند، بهتر است از او دوری کنید و ارتباط خود را با او قطع کنید؛ یا آن را به حداقل برسانید. چون آثار این حسادت او، ممکن است شامل حال خود شما هم بشود و حتی بعدها به خاطر اینکه شما را از دست ندهد یا بیشتر با شما باشد، در زندگی خانوادگیتان نیز اخلال ایجاد کند.
نظرات
اگر خدا نخواسته همچون چیزی باشه راه حل چیست؟؟ ممنون تان
ممکن است کسی تصمیم جدی برای سلوک داشته باشد، اما مثلا در اثر تنبلی و راحت طلبی و مانند آن، اراده لازم در او نباشد و وارد عمل نشود. بنابراین انسان با اراده کسی است که اهل اقدام عملی است و تمام تلاش خود را برای رسیدن به هدف و مقصد، انجام می دهد و در این راستا اسیر امیال نفسانی و کشش های غریزی نمی شود. انسان با اراده کسی است که خود را از بند شیطان و هوای نفس آزاد کرده و سعی می کند اراده اش فانی در اراده خدا باشد و به وظایف الهی خود جامه عمل بپوشاند.
قوت اراده نیز منوط به شناخت عمیق هدف و تصدیق فایده آن برای انسان است که باعث می شود شوق موکد پدید آید و انسان عملا برای رسیدن به آن اقدام کند.
بیشترین مشکلات ما در زمینه خودسازی و عبادت و بندگی به ضعف در منازل سلوک قلبی و سیستم اراده و عزم و باز می گردد. برای اینکه مشکل خود را بیابید و بتوانید به درستی آنرا رفع نمایید، به فرایند حصول اراده و عزم در انسان توجه نمایید.
مبادی تحقق اراده سلوکی:
تحقق اراده برای خودسازی و حرکت در مسیر سلوک، دارای مبادی ذیل است:
۱. تصور و شناخت :
تا زمانی که آدمی خود و کمال مطلوب انسان را نمی شناسد و از استعداد خود برای رسیدن به کمال و تعالی روحی در غفلت و بی خبری به سر می برد، اراده و شوقی برای این خودسازی در خود احساس نمی کند، برای تحقق اراده و حرکت در مسیر سلوک، غفلت زدایی و کسب آگاهی نسبت به خودسازی، یک ضرورت قطعی است.
شناخت مبدا و معاد، ارزش و جایگاه انسان در آفرینش، هدف زندگی و خلقت، نقش دین و بندگی خدا در کمال و سعادت انسان، جایگاه نماز و واجبات دیگر در دین داری و سلوک، تاثیر گناه و عواقب ترک بندگی خدا و مانند آن، زمینه ساز تحقق اراده برای حرکت در راه خدا است، در این راستا مطالعات و تحقیقات مستمر در زمینه خودسازی، اراده شما را برای حرکت در مسیر تعالی روحی تقویت می نماید.
۲. تصدیق فواید و آثار آن:
عامل دوم بعد از شناخت تصوری خودسازی و سلوک، تصدیق فواید و آثار آن است. شناخت تصوری و تعریف خودسازی لازم است، اما کافی نیست، باور و تصدیق فواید و آثار آن و همچنین احساس نیاز ضروری انسان به خودسازی نیز برای تحقق اراده لازم است. در کتاب خودسازی که جلد اول مجموعه سلوک قرآنی است، به آثار و نتایج خودسازی و سلوک قرآنی اشاره شده است.
۳. شوق موکد یا احساس قوی:
آگاهی و بیداری و شوق خودسازی و بندگی حقایقی تشکیکی و دارای مراتب اند، لذا به هر مقدار که سطح آگاهی شما نسبت به حقیقت زندگی، خودسازی و فواید آن، بندگی و آثار آن، عظمت مقام انسان و حقایق دیگر حیات، افزایش می یابد، بیدارتر می شوید و شوق بیشتری برای رسیدن به قرب الهی پیدا می کنید.
پس به آگاهی و بیداری حاصل در ابتدای کار نباید قناعت کرد، چون ممکن است به قدری ضعیف باشد که قادر نباشد شما را برای ورود به راه خدا و تحمل سختی های آن به حرکت در آورد. اما وقتی وارد تحقیق می شوید و به آگاهی و علم بیشتری نسبت به حقایق پیش گفته، دست می یابید، به تدریج شوق بیشتری در شما ایجاد می شود و به تعبیر منطقی ها شوق شما موکد می گردد و این شوق موکد، طلب عاشقانه قرب به خدا و کمال را تحقق می بخشد و اراده را تقویت می کند.
علل سستی اراده سلوک:
سستی اراده در دین داری و بندگی خدا بیشتر ناشی از ضعف معرفتی، اعتقادی و ایمانی است، یعنی شخص از اول شناخت و اعتقادات درستی نداشته و یا داشته، ولی در اثر شبهاتی که در جامعه وجود دارد، تضعیف شده و لذا در زمینه عمل کم آورده است.
البته گاهی ضعف اراده، ناشی از ولنگاری عملی و لهو و لعب است، باید بدانیم که گناه و ولنگاری عملی نیز ضعف ایمان و اراده را در پی دارد، گناه باعث می شود که مذاق شما در احساس لذت تغییر کند و از کارهای حرام لذت ببرید در این صورت لذت حرام جایگزین لذت حلال می شود و اراده شما را به سوی گناه و لذت حرام سوق می دهد، تا جایی که شخص اصولا حقانیت دین را زیر سوال می برد و به کلی منحرف می شود.
قرآن کریم می فرماید: ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللهِ؛[۱] سپس عاقبت بدکاران و اهل گناه این است که آیات الهی را تکذیب می کنند. یعنی اگر گناهان فرد ادامه یابد و شخص توبه نکند، باعث می شود کم کم انسان گناه کار حتی خدا و دین را تکذیب کند.
و نیز کسانی هستند که روحیه ی تعبّد و تسلیم ندارند و در پی بهانه اند تا شانه از بار تکلیف و دینداری خالی کنند. از این رو مسئله ی تحقیق را عنوان می کنند و برای هر دستور دینی، دنبال فلسفه و دلیل می گردند و خیلی هم خود را روشنفکر جا می زنند.
قرآن کریم نسبت به برخی از اینگونه افراد می فرماید: بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ، یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ؟[۲] گروهی می خواهند راه گناه برایشان باز باشد و لذا می پرسند: روز قیامت کی است؟ در باطن می دانند که خدا و قیامت حق است، اما در ظاهر به خاطر هوای نفس و اینکه از لذت های نفسانی نمی توانند بگذرند، می گویند: ای بابا چه کسی حالا قیامت را دیده؟
این گروه نیز به خاطر مشکلات عملی و آلودگی به گناه، امور اعتقادی را انکار و تکذیب می کنند و یا در آن شک و شبهه ایجاد می نمایند.
امروزه متاسفانه اغلب کسانی که از ضعف ایمان و اراده خود در دین داری و بندگی خدا شکوه دارند، علت آن وارد شدن به فضاهای آلوده و گناه است. البته وجود شبهات اعتقادی هم بی اثر نیست، ولی عمدتا گناه و هوای نفس است که ایمان انسان را تضعیف و اراده را سست می نماید.
به خصوص در این زمان رسانه های ماهواره ای و شبکه های مجازی نقش تعیین کننده ای در این جهت دارند و شیاطین در آنها بسیار فعال هستند. در این شبکه ها هم شبهات فراوانی به اعتقادات جوان ها وارد می شود و هم فضای نفس پرستانه و دنیاپرستانه و تجمل پرستانه آن به شدت گناه آلود است و باعث گرایش به دنیاپرستی و نفس پرستی و بسیاری از گناهان جنسی و غیر جنسی می شود.
یک جوان وقتی با سواد رسانه ای کم و آگاهی دینی ناچیز وارد این فضاها می شود کم کم هویت دینی خود را گم می کند و ایمان و اعتقادات اش ضعیف می شود و در نتیجه اراده ای برای تحمل تکالیف دینی ندارد و هنگامی بیدار می شود که بسیاری از سرمایه های معنوی خود را از دست داده است و نیاز به بازسازی اساسی دارد، البته اگر بیدار شود!
راه کارهای تقویت اراده:
مبادی اصلی تحقق اراده گفته شد، اما برخی راهکارهای جزئی تری برای تقویت اراده و انگیزه عمل وجود دارد که عبارتند از:
۱. هدفداری و آرزومندی:
این موضوع خیلی مهم است، هدفداری منبع انرژی انسان در زندگی است کما اینکه پوچی و بی هدف بودن در زندگی اراده را تضعیف می کند و آدمی را بی خاصیت می سازد، بهترین انگیزه ای که باعث تقویت اراده انسان می شود آرزوی کمال و قرب به خدا و کسب رضایت و محبت خدا است.
اگر انسان کارش را برای بدست آوردن رضایت خدا انجام دهد و هدف اش رضایت الهی باشد و این رضایت مندی برایش مهم جلوه کند، اراده ای قوی برای کار و عمل خواهد داشت. البته انگیزه رضایت مندی یک انگیزه حداقلی است برای مومن و بالاتر از این انگیزه کسب محبت خدا است. بدست آورد محبت خداوند بالاترین انگیزه ای است که انسان را برای عمل و عبودیت آماده و با نشاط می کند.
محبت خداوند باعث می شود که انسان به مقام خلیفه اللهی برسد و اثر گذارترین موجود هستی بعد از خدای متعال شود. این مقام جز با اطاعت و بندگی حاصل نمی شود، بنابراین اگر کسی جایگاه خود در هستی را بشناسد و آنرا هدف گذاری کند، قطعا انگیزه و اراده ای محکم خواهد داشت.
۲. داشتن پشتکار، تمرین و اقدام عملی:
هنگامی که انگیزة و اراده بندگی و خودسازی در سالک پیدا شد و با میل و گرایش انسان پیوند خورد و اشتیاق او برای سلوک راه خدا شدت گرفت، وارد اقدام عملی می گردد.
خود اقدام عملی نیز بر قوت اراده اثر گذار است، همانگونه که علم روی اراده تاثیر می گذارد، عمل و تمرین و مقاومت عملی نیز اراده را تقویت می کند؛ در روایت داریم که: العلم یهتف بالعمل فان اجاب و الّا ارتحل؛[۳] علم، عمل را به دنبال خود فرا می خواند، دعوت می کند. اگر عمل به دنبال علم آمد، آنگاه علم باقی می ماند، یا شاید بشود گفت: حتی توسعه پیدا می کند، ولی اگر عمل به دنبال علم نیامد، علم هم باقی نمی ماند. و الّا ارتحل؛ عمل که نبود، علم هم می رود. اهمیت عمل را اینجا می شود فهمید؛ اهمیت کار را اینجا می شود فهمید. کار بدون علم، کماثر است؛ علم بدون کار، بیاثر است.
در این راستا خداوند به پیامبر گرامى اسلام (ص) دستور میدهد که هرگاه تصمیم جدی بر انجام کاری اتخاذ کردى، با توکل به نیروی لایزال الهی، هدف خود را با قاطعیت تمام دنبال کن: فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکّلْ عَلَی اللّهِ؛[۴] چون تصمیم بر کاری گرفتی، پس به خدا توکل کن (و انجام بده).
تمرین عملی مستمر، از موثرترین راه های تقویت اراده است، داشتن هدف روشن، تعقل، معنویت و تلقین همگی به این معنا است که فرد آدرس مقصد خود را میداند و توشه سفر را نیز به همراه دارد. اما هیچ مسافری تنها با داشتن آدرس و خرج سفر به مقصد نرسیده است، رسیدن به مقصد، علاوه بر موارد فوق نیاز به این دارد که فرد از جای خود حرکت کند و ابتدا با هر زحمتی که هست، اقدامات عملی خود را شروع نماید و از اموری که فرد را مقصد دور میکند، مثل هوا و هوس، شهوترانی، و دیگر موانعی که در ابتدا ذکر شد، دوری گزیند.
حضرت امیر (ع) این نکته اساسی را چنین بیان میکند: من یعْمَلْ یزدَدْ قوةً؛[۵] هر کس عمل کند، قوت او زیاد میشود، من یقَصِّر فی العمل یزدد فرَةً؛[۶] هر کس در عمل کوتاهی کند، سستی او افزون شود.
اگر با خود قرار می گذارید، کاری را که تمام مسایل پیرامون آن را سنجیده و به اثرات مثبتش در زندگی واقف شده اید، انجام دهید به طور مستمر در راه تحقق اش تلاش کنید. مثلا اگر با خود عهد کرده اید، نماز اول وقت بخوانید یا روزانه نیم ساعت ورزش کنید، حتما این کار را انجام دهید. توجه داشته باشید که رسیدن به هدف ها، محتاج زمان است، بنابراین یک ساعت و یا چند روز برای دست یابی به آنها کافی نخواهد بود. در این راه تلاش و فعالیت مستمر، ضرورت دارد.
۳. رعایت نظم و انضباط:
نفس آدمی، راحت طلب و قالب گریز و خواهان بیقیدی است. هر چه انسان بتواند نفس را در قالب و محدودههای معقول مورد تأیید عقل و شرع قرار دهد، کم کم نفس قوت مییابد. حضرت نبی اکرم (ص) میفرماید: ان الشدید لیس من غلب الناس و لکن الشدید من غلب نفسه؛[۷] قوی، کسی نیست که به مردم غلبه کند، بلکه کسی است که بر نفس خود غلبه کند، لذا نیازهای متعدد مادی و معنوی خود را در نظر بگیرید و برای تامین آنها برنامه منظم و جامع و کاملی داشته باشید.
۴. ورزش و فعالیت جسمی مناسب:
همان گونه که قبلاً اشاره کردیم، نفس انسان به دنبال راحتی است. هر چیزی که باعث شود انسان مقداری سختی بکشد و نفس را به تحمل وادارد، باعث قوت نفس و اراده میشود. فعالیت ورزشی مناسبی که موجب عرق ریختن و تحرک شود در این راستا تأثیر بسزایی دارد. پس از کم تحرکی و گوشهنشینی پرهیز کنید و حتماً ساعتی را در روز به ورزش و فعالیت جسمی حتی در حد پیادهروی ساده بپردازید. بهترین نوع ورزش که تأثیر بهتری در تقویت اراده دارد، کوهنوردی است که طی آن، در هر قدمی که انسان برمیدارد و بالاتر میرود، ارادهاش تقویت میشود.
۵. نماز شب و تهجد:
پیامبر اکرم (ص) برای انجام مأموریت بسیار مهم خود، نیازمند ارادهای قوی و قاطعیت در گفتار بودند. بنابراین خداوند متعال در آیهای دیگر میفرماید: إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلا؛[۸] یعنی اگر ارادۀ قوی و تقویت اراده میخواهی تا در کار خود موفّق باشی، اگر میخواهی این راه پرمشقّت و سختی که در پیش داری، تو را از پا در نیاورد، نماز شب و تهجّد بهترین طریق تقویت اراده است.
۶. تحمل ریاضت و سختی:
مقاومت در برابر سختی های زندگی یکی از عوامل مهم تقویت اراده است. به چند مطلب اشاره می کنیم که خیلی مهم است.
اول. سختی دو نوع است، سختی اضطراری و سختی اختیاری. سختی اضطراری سختی هایی است که زندگی به انسان تحمیل می کند، مانند مصیبت ها و بیماری ها و نداری ها و کمبودها و از دست دادن ها و رنج ها و دردها. این سختی ها تا حد زیادی سازنده است و به اقتضای ربوبیت الهی عارض انسان می شود و نوعی امتحان الهی محسوب می گردد.
نوع دوم. سختی های اختیاری است، یعنی سختی کشیدن و ریاضت در راه خدا با آگاهی و اختیار. دین داری و خودسازی سختی های زیادی دارد که باید به صورت اختیاری تحمل کرد و قطعا برای انسان سازنده است. ما در بحث خودسازی از این نوع سختی ها سخن می گوییم.
دوم. توجه به یک قانون بسیار مهم در مورد سختی ها است. گفتیم که : به اقتضای ربوبیت الهی کسانی که در مسیر بندگی قرار می گیرند حتما باید سختی بکشند تا ساخته شوند و صبرشان و مقاومتشان سنجیده شود و ایمانشان محک بخورد و امتحان بندگی بدهند. اصل بندگی و حقیقت خودسازی و مراقبه سختی کشیدن در راه خدا است.
منتهی قانون مهمی که اکثر مردم از آن غافل هستند این است که اگر انسانی که به خدا ایمان دارد، خودش برای خودش سختی های بندگی و اختیاری را به جان نخرد، یعنی سختی نماز و روزه و خمس و زکاه و شب زنده داری و انجام نوافل و مستحبات را تحمل نکند و در این زمینه تنبلی و کاهلی نماید، گرفتار سختی های اضطراری زندگی می شود و خدای متعال ناچارا و باز به اقتضای ربوبیت خود، به او سختی های زندگی را می چشاند، او را با درد و رنج زندگی می آزماید، با دشواری ها و شکست های زندگی پرورش اش می دهد، ایمان او را محک می زند و توکل او را می آزماید.
این قانون مهم زندگی است که اکثر ما از آن غافلیم. و چون غافلیم گرفتار سختی ها و رنج های اضطراری زندگی می شویم. سختی های اضطراری زندگی آرامش و آسایش انسان را سلب می کند و او را دچار رنج و تعب فراوان می نماید و تاثیر مثبت آن نیز در قیاس با سختی های اختیاری بسیار کم تر است، در حالی که سختی های اختیاری کاملا به نفع انسان است، به او آرامش می دهد، موجب لذت و سعادت واقعی می گردد و قرب خداوند را در پی دارد. سختی های اختیاری است که انسان را آماده ورود به زندگی جاودان و لقاء الله می کند. خودسازی یعنی سختی کشیدن اختیاری در راه خدا.
سوم. مطلب بعدی این است که اصولا دنیا دار سختی است و خدا انسان را در تعب آفریده است، انسان در زندگی با سختی رشد می کند و فلسفه زندگی و بندگی سختی کشیدن در راه خدا است. نباید به زندگی به عنوان جایی برای راحت طلبی و لذت جویی و کامیابی نگریست. دنیا جای آرامش و عیش و نوش و خوشگذرانی نیست. کافر و سکولار چون به روح و زندگی پس از مرگ و معاد اعتقاد ندارد، زندگی را محل کامیابی و خوشگذرانی می داند و هدف زندگی را رسیدن به لذت برتر معرفی می کند و تمام همت و کوشش خود را برای رسیدن به زندگی مرفه تر و راحت تر صرف می کند و پیوسته در پی آسایش است، ولی آسایش و آرامشی که هرگز به آن نمی رسد.
اما انسان الهی دقیقا بر عکس او فکر می کند و دنیا را محل کار و کوشش سخت و حرکت به سوی خدا و آماده شدن برای حیات پس از مرگ می داند و معتقد است با زحمت زیاد و تحمل ریاضت و صبر در مقام بندگی باید خود را آماده لقای محبوب نماید.
۷. همنشینی با انسانهای با اراده و مصمم:
انسان، ناخودآگاه از افرادی که با آنها رفاقت و همنشینی دارد، رنگ میپذیرد؛ لذا هر چه دوستان و همنشینان ما افراد با اراده، منظم، معقول، جدی و مصمم باشند، ما هم به همین حالات نزدیک میشویم. از طرف دیگر، اگر همنشینان و دوستان ما اهل بطالت و اتلاف وقت، سستی و بیبرنامگی باشند، ناخودآگاه ما هم به همین خصلتها دچار میشویم. حضرت رسول اکرم (ص) میفرماید: المرء علی دین خلیله و قرینه؛[۹] انسان، بر دین و مرام دوستان و نزدیکانش است.
۸. همنشینی با عالمان وارسته:
از نکاتی که حکیمان و عالمان الهی، نسبت به آن توصیه و تأکید دارند، مجالست داشتن و همنشینی با علماست؛ به طوری که حتی در انتخاب محل زندگی جایی را برگزینیم که با یک عالم مرتبط باشیم. این نوع معاشرت در تقویت اراده بسیار موثر است.
در نصایح لقمان (ع) به فرزندش آمده است: یَا بُنَیَّ جَالِسِ الْعُلَمَاءَ وَ زَاحِمْهُمْ بِرُکْبَتِکَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحْیِی الْقُلُوبَ بِنُورِ الْحِکْمَةِ کَمَا یُحْیِی الْأَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاء؛[۱۰] پسرکم! با دانشمندان همنشینى کن و زانو به زانوى ایشان بنشین که خداى عز و جل دلها را به پرتو حکمت زنده مى کند، همچنان که زمین را با باران آسمان زنده مى فرماید.
گاهی اوقات ممکن است شخصی خود را متدین و آگاه بداند و از روی اشتباه خود را بی نیاز از مصاحبت علما بپندارد و خود را محروم نماید. از امیر المؤمنین (ع): صاحب العقلاء، و جالس العلماء، و اغلب الهوى، ترافق الملأ الأعلى؛[۱۱] مصاحبت کن با عقلا، و همنشینى کن با علما، و غلبه کن بر هوس و هوا، تا این که رفیق گردى با ملأ أعلى؛ یعنى اگر این کارها را بکنى، رفیق و همراه گردى با ملأ أعلى یعنى گروه بلند مرتبه که ملائکه باشند یا انبیا و اوصیا و اولیا صلوات اللّه علیهم.
آیت الله العظمی بهجت می فرمایند: از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات و غیر آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول (صلوات الله علیه و آله) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.[۱۲]
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد: جالسوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ؛[۱۳] با کسى بنشینید که دیدن او شما را به یاد خداوند اندازد و زبان او در علم شما بیافزاید، که خوف خداوند در دل شما زیاد شود و عمل او شما را راغب به آخرت کند.
۹. مبارزه با عادت ها:
عادت اراده انسان را ضعیف می کند، بنابراین یکی از عوامل مهم تقویت اراده، مبارزه با عادت ها است. علی (ع) فرمودند: بِغَلَبَةِ العاداتِ الوُصولُ إلى أشرَفِ المَقاماتِ؛[۱۴] با غلبه کردن بر عادت ها می توان به مقامات والای معنوی دست یافت. البته نباید به همه عادت ها به یک چشم نگریست و عادت هایی که ایجاد رکود نمی کنند، جنبه منفی نخواهند داشت. چنانچه بسیاری از صفات و فضایل آدمی از طریق عادت ایجاد می شود. مثلا هرکس به طور طبیعی اندکی شجاعت دارد، اما برای پیدا کردن یک حالت فوق العاده قوت قلب، باید آنقدر با خطرات مواجه شود و تمرین کند تا در موقع لزوم دچار ترس نگردد. ولی عادت هایی که به جای تقویت عقل و اراده باعث اسارت آنها می شوند، از محدوده مالکیت انسان بر خودش می کاهند، مانند عادت به پرخوری و پرخوابی و پرگویی که راهی جز مبارزه با آنها نمی توان یافت. مبارزه کردن با همین عادت های به ظاهر جزیی، تأثیر بسزایی در تقویت اراده دارد.
۱۰. تعادل در لذت جویی و تأمین نیازها:
یکی از اموری که اراده انسان را ضعیف کرده و سستی و تنبلی را بر انسان غالب میکند، زیادهروی در تأمین نیازها است. پرخوابی، پرخوری، زیادهروی در شهوات هر چند حلال باشد، نشست و برخاستهای طولانی و بیفایده، استفاده زیاد از رسانهها و همه اینها آدمی را سست و غافل کرده و جدیت را از انسان دور میکند؛ لذا با جلوگیری از این امور، موانع موفقیت خود را برطرف کنید.
حضرت علی (ع) میفرماید: و لا تَجتَمِعُ عَزیمَةٌ و وَلیمَةٌ، ما أنقَضَ النَّومَ لِعَزائمِ الیَومِ، و أمحى الظُّلمَ لِتَذاکیرِ الهِمَمِ![۱۵] عزم و تصمیم برای رسیدن به کمالات، با سورچرانی و راحتطلبی سازگار نیست، چه بسیار خوابهایی که تصمیمات روز را بر هم میزند و چه بسیار تاریکیهایی که یاد همتهای بلند را از خاطرهها زدوده است.
۱۱. عبادت و معنویت:
عبادت کردن از موثر ترین راه های تقویت اراده است. زمانی که فرد نماز میخواند، ذکر خدا میگوید، قرآن میخواند، دعا میخواند، در مراسم دعاهای جمعی شرکت میکند، یک گام بزرگ در جهت تقویت اراده بر داشته است. بنابراین هر چه ارتباط معنوی با خدا بیشتر گردد، اراده فرد قویتر میگردد. دلیل مسأله کاملا روشن است. زیرا عبادت و معنویت هوا و هوس را از بین میبرد. هوا و هوس بزرگترین دشمن اراده انسان است. به همین دلیل زمانی که فرد یک نماز با حال میخواند، بعد از نماز هر کار مهمی را که اراده کند، میتواند انجام دهد.
۱۲. انجام وظایف الهى:
یکى از عوامل مهم تقویت اراده، انجام وظایف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنه هاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعایت نمودن، دوری از گناه، هر کدام مهم ترین عامل تقویت اراده به شمار مى آید. کسى که روزه مى گیرد، با تمام هوس ها و رذایل اخلاقى مبارزه مى کند. کسى که به عبادت خداوند مى پردازد، آرامش روانى پیدا مى کند. آرامش روانى مؤثرترین عامل تقویت اراده است.
راه تقویت اراده از این منظر, حاکم ساختن اراده و خواست الهی بر اراده و خواست خود است. انسان در طول زندگی خود با انجام دستورات دینی همواره در مسیر تقویت اراده قدم برداشته و این مساله را تمرین می نماید تا جایی که به فنای اراده در اراده خدا می رسد.
لذا بهترین راهکار عملی تقویت اراده، انجام وظایف دینی اعم از عمل به واجبات و ترک حرام است. به خصوص ترک گناه در این زمینه بسیار موثر است. بعد از انجام واجبات و ترک حرام، انجام مستحبات مانند روزه گرفتن و انجام نوافل و ترک مکروهات تاثیر نهایی بر اراده انسان خواهد داشت.
تقویت اراده از طریق اطاعت و بندگی، همان مقام فنایی است که عارف و سالک در پی آن است و از این منظر حتی می توان گفت: تمام سلوک عرفانی چیزی جز حرکت در مسیر اراده و تقویت اراده نیست. سالک با تقویت اراده به جایی می رسد که اراده او مظهر اراده خدای متعال می شود و به مقام همت و کن فیکون می رسد و قادر می شود که کارهای خارق العاده انجام دهد و کرامت از او ظهور می کند.
۱۳. اطلاع از سرگذشت انسان هاى با اراده:
خواندن سرگذشت انسان هاى با اراده، عامل تعیین کننده اى در تقویت اراده است. خواندن زندگینامه انسان هاى با اراده موجب مى شود که آدمی در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مى شود، مقاومت نموده و عوامل تقویت اراده را تجربه کند، مثلاً یکى از عوامل موفقیت پشتکار است.
علامه امینى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. یکى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهمیدم هواى آن جا در این مدّت چگونه بود!
مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایى، نمونه اى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مى دهند و راه معاش ایشان و برادرشان از کودکى، منحصر به زمین زراعتى در قریه شادآباد تبریز بوده است.
علامه طباطبایى به علت تنگدستى ناچار مى شود از نجف اشرف به ایران مراجعت نمایند و ده سال در همان قریه به کشاورزى اشتغال ورزند.[۱۶] با این وصف ایشان با تلاش پیگیر توانست تفسیرى به رشته تحریر درآورد که به جامعیت آن، تفسیرى یافت نمى شود.
در کتاب رمز پیروزى مردان بزرگ از آیت الله جعفر سبحانى و سیماى فرزانگان از رضا مختارى داستان هاى زیادى از بزرگان نقل شده است.
۱۴. تلقین:
یکی از عوامل ضعف اراده احساس ناتوانی از انجام کارهای مهم است، گر دائم به خود تلقین نمایید که می توانید آن کار مهم را انجام دهید، شما قادر خواهید بود تا بر احساس ناتوانی غلبه کنید.
این خطر بزرگی برای انسان است که توانایی های خودش را باور نداشته باشد. اگر اعتقاد پیدا کردیم که می توانیم هر کار سختی را انجام دهیم، توانا می شویم. به تعبیر دیگر وقتی این احساس پیدا شد، در یک ملتی که من خودم باید هر چیزی که نیاز دارم تهیه کنم، دیگران به من نمی دهند. این احساس اگر پیدا شد مغزها راه می افتد، خود باوری، اراده انسان را توانا می کند.
تا وقتی فکر می کنید که نمی توانید و دارای ظرفیت نیستید، احتمال موفقیت کم است، اگر درخشان ترین شایستگی ها را داشته باشید. برعکس یک فردی که از حیث هوش و قابلیت متوسط است، ولی به خودش اطمینان کامل دارد، موفق خواهد شد.
۱۵. مثبت اندیشی:
یکی از موانع شکلگیری ارادههای بزرگ، روحیه یأس و ناامیدی و توجه بیش از حد به مشکلات و کمتوجهی به داشتهها و تواناییها است، خداوند با قدرت بیانتهای خود، فرموده است: وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛[۱۷] هر کس بر من توکل کند، او را کفایت میکنم. و نیز: [۱۸] کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ و َمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا؛[۱۹] و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد.
همچنین در روایتی امام رضا (ع) فرموده است: أَحْسِنْ بِاللَّهِ اَلظَّنَّ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِیَ اَلْمُؤْمِنِ بِی إِنْ خَیْرٌ فَخَیْرٌ وَ إِنَّ شَرٌّ فَشَرٌّ؛[۲۰] به خداوند حسن ظن داشته باش، زیرا خدای متعال فرموده است: من نزد گمان بنده مؤمن به خود هستم، اگر او به من خوش گمان باشد که کمکش میکنم؛ پس یاریاش میکنم و اگر او گمانش این باشد که کمکش نمیکنم، پس من هم او را رها میکنم؛ با وجود قدرت و لطف بیمنتهای خداوند و حقایقی که عرض شد، جا دارد انسانها عینک سیاه به چشم نزنند و به موفقیت خود امیدوار باشند و خداوند و همه خلقت را پشتیبان خود بدانند.
درمان تنبلی و راحت طلبی:
یکی از اموری که باعث ضعف اراده می شود تنبلی است که نیاز به درمان دارد. در این زمینه مطلبی برای شما درج کرده ایم اما کافی نیست و باید خود شما راه های خلاصی از آنها تحقیق و عمل نمایید. الف ) سستی و تنبلیاین واژه و واژگان دیگری مانند: کسالت، تن پروری، راحت طلبی، بطالت، سستی و فتور، از رذایل اخلاقی است و نشانگر کراهت از کار، کاهلی، تن آسایی، طفره رفتن و از کار گریختن است.
تنبلی، گاهی طبیعی است، مانند آنچه امروزه به عنوان «تنبلی چشم» از آن یاد می شود. اما نوع دیگر از تنبلی، ساخته و پرداخته خود انسان است وآدمی با دست خود، چنین شده است!
تنبلی و راحت طلبی از موانع اساسی خودسازی است، به گونه ای که می تواند عمر انسان را به کلی ضایع سازد و باعث خسران و حسرت ابدی او شود. درفرازی از سخنان رسول اعظم (ص) درباره علامت تنبلی در افراد چنین آمده است: اما علامه الکسلان فاربعه یتوانی حتی یفرط ویفرط حتی یضیع ویضیع حتی یضجر ویضجر حتی یاثم؛ علامت تنبل، چهارچیز است: سستی در کار تا سرحد کوتاهی، کوتاهی در کار تا حد تباهی و خرابی کار، تباهی در کار تا حد ملالت (وبی نشاطی) و ملالت تا حد گناه و نافرمانی.
قرآن وقتی سخن از منافقان به میان می آورد، نشانه های آنان را چنین بیان می نماید: إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلاةِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَلا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلا قَلِیلا؛ منافقان می خواهند خدا را فریب دهند درحالی که او آن ها را فریب می دهد، و هنگامی که به نماز بر می خیزند، با کسالت، برمی خیزند ودر برابر مردم ریا می کنند وخدا را جز اندکی یاد نمی نمایند، جالب توجه آنکه، منافقان نیز از منظر قرآن، خدا را یاد می کنند، اما این یادکرد از سویی اندک و از سویی آمیخته به ریا است. در این آیه، منافقان کسل و تنبل در امر اقامه نماز خوانده شده اند.
امام سجاد (ع) درفرازی ازدعای ماه مبارک رمضان چنین می فرماید: اللهم اذهب عنی فیه النعاس والکسل و السامه والفتره والقسوه والغفله والغره؛ خدایا! چرت، تنبلی، خستگی، سستی، سنگدلی،غفلت وفریب خوردگی را از من بزدای، این نیایش گویای نکوهش نسبت به موضوع تنبلی و کسالت است که حضرتش از خداوند خواسته است.
نیز امام صادق (ع) درفرازی از نیایش خود چنین آورده است: اللهم انی اعوذ بک من الکسل والهرم والجبن والبخل والغفله والقسوه والفتره والمسکنه؛ بارخدایا! من به تو پناه می برم از تنبلی، پیری، کم دلی، بخل، غفلت، سنگدلی، سستی وزبونی.
در روایتی دیگر آمده است: اِنَّ اَوَّلَ ماعُصِىَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْیا وَحُبُّ الرِّیاسَةِ، وَحُبُّ الطَّعامِ وَحَبُّ النَّوْمِ وَحُبُّ الرّاحَةِ وَحُبُّ النِّساءِ؛ نخستین چیزهایى که نافرمانى و عصیان الهى به وسیله آن انجام شد شش چیز بود: محبّت (افراطى به مال) دنیا و ریاست و طعام و خواب و راحت طلبى و زنان!
درکتاب شریف کافی، بابی به عنوان نکوهش از تنبلی وکسالت «کراهیه الکسل » آمده و در آن به نقل از امام کاظم (ع) آمده است: پدرم (ع) به برخی فرزندانش می فرمود: ایاک والکسل والضجره فانهما یمنعانک من حظک من الدنیا والاخره؛ از تنبلی وافسردگی بپرهیز، که این دو، تو را از بهره دنیا وآخرت بازمی دارد. در این روایت، افسردگی به عنوان عامل روانی که مانع بسیاری از فعالیت هاست، مورد توجه قرار گرفته که اینکه دامنگیر بسیاری از مردم شده است.
در روایت دیگری امام باقر(ع) فرمود: انی لابغض الرجل او ابغض للرجل ان یکون کسلاناً [کسلان] عن امر دنیاه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امراخرته اکسل؛ از مردی نفرت دارم که درکار دنیای خود تنبل باشد آن کس که در کار دنیای خویش تنبل باشد، در کار آخرتش تنبل تر خواهد بود. این روایت، یکی از بهترین روایاتی است که بین دنیا و آخرت، پیوند برقرار می سازد.
امام صادق (ع) فرمود: من کسل عن طهوره و صلاته، فلیس فیه خیر لامر آخرته. ومن کسل عما یصلح به امر معیشته، فلیس فیه خیر لامر دنیاه؛ هر کس درباره پاکی و نماز خود تنبل باشد، در او خیری (امیدی) برای کار آخرتش وجود ندارد و هر کس در کار معیشت خود تنبل باشد، دراو خیری برای کار دنیایش وجود ندارد.
بنابراین تنبلی درامور گوناگون ودرابعاد مختلف زندگی فردی واجتماعی پیامدهای منفی دارد و در امر سلوک نیز، یکی از برجسته ترین موانع است. اینکه در کتاب های اخلاقی بحث از صفت رذیله ای به نام «دنائت همت» مطرح است، گویا جلوه ای از موضوع تنبلی است که مورد نکوهش قرار گرفته وآدمی را از آن برحذر داشته اند.
تنبلی و کسالت تنبلی یا اهمال کاری یکی از آسیب های اخلاقی و انسانی است که کوتاهی و ضعف همت از آثار و نتایج آن به شمار می رود. افراد تنبل واهمال کار که در واقع دچار یک آسیب روانی شده اند و به عادت ناپسند تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگاری در کارها و وظایف محوله خو کرده اند، معمولا از همت پایینی برخوردارند. این عادت که در نزد بیشتر مردم رایج است، یکی از آسیب های روانی محسوب می شود و بنا بر آماری که برخی از روان شناسان در این زمینه ارائه کرده اند ۹۵ درصد مردم به نوعی به این مشکل مبتلا هستند V} (آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، روان شناسی اهمال کاری، توجه محمد علی فرجاد، تهران، مؤسسه امید، ۱۳۷۵، ص ۹).{V ب ) تنبلی و کسالت در آموزه های دینی
در آموزه دینی به مسأله تنبلی و اهمال کاری توجه خاصی شده است. امام باقر(ع) می فرماید: تنبلی و بی حالی به دنیا و آخرت شما ضرر می زند V}(بحار، ج ۷۸، ص ۱۸۰). {V
و نیز در حدیث دیگر می فرماید: من از کسی که در کارهای دنیا تنبلی می کند، بدم می آید زیرا کسی که نسبت به کارهای دنیا تنبل باشد. نسبت به کارهای آخرت تنبل تر خواهد بودV} (فروع کافی، ج ۵، ص ۸۵).{V
در حدیث دیگری امام علی(ع) می فرماید: هر کس سستی و اهمال کاری را پیشه خود کند وظایفی که بر عهده اش گذاشته شده ضایع می شود V} (بحار، ج ۷۳، ص ۱۶۰).{V
تنبلی و سستی در کارها آنچنان نکوهیده و زشت است که در دعاهای زیادی که از معصومین(ع) رسیده درمان آن از خداوند خواسته شده و از ما خواسته شده تا از شر آن به خدا پناهنده شویم V}(میزان الحکمه، ج ۸، ص ۳۹۶، باب ۳۴۹۱). {V
برای درمان این مشکل لازم است علل و ریشه های آن را بررسی کنیم؛ زیرا اگر بتوانیم ریشه مشکل را بیابیم درمان آن آسان خواهد شد. ج ) عوامل تنبلی و کسالت
روان شناسان عوامل زیادی برای این اسیب روانی ذکر کرده اند که دردو دسته کلی قرار دارد:
۱. آسیب ها و ناهنجاری هایی که مربوط به درون شخص است مانند: خودکم بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل کمال طلبی وسواس گونه، اشتیاق به لذت جویی کوتاه مدت، فقدان قاطعیت و عدم اعتماد به نفس.
۲. آسیب هایی که در ارتباط با دیگر اشخاص و یا محیط اطراف فرد خود را نشان می دهد مانند نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، اهمال کاری و پرخاشگری انفعالی و برچسب زدن به این و آن V}(دکتر مرتضی آقا تهرانی، مجله معرفت، ش ۶۴ ، ص ۴۰). {V
عوامل فوق کما بیش در افراد اهمال کار و تنبل به چشم می خورد که افراد باید به تدریج سعی در رفع آنها در خود باشند. د ) راهکارهای درمان تنبلی و کسالت
اینجا با توجه به این عوامل به بعضی از راهکارهای نظری و عملی برای درمان تنبلی اشاره می کنیم:
۱. قدرشناسی از فرصت های به دست آمده
گاهی افراد اگر گذر زمان و فرصت های پیش آمده را درک نکنند و به ارزش بی بدیل وقت توجه نکنند، به راحتی آن را از دست می دهند. به طور مثال کسب علم و دانش و بالا رفتن از نردبان ترقی همیشه برای انسان میسر نمی شود. پس اگر شخصی فرصت آن را پیدا کند ولی به اهمیت و ارزش واقعی آن واقف نباشد، ممکن است آن را با تنبلی و بی حالی به راحتی از دست بدهد و زمانی حسرت آن را بخورد که هیچ سودی نداشته باشد که فرمودند: ضایع کردن فرصت ها نتیجه ای جز غصه نداردV} (بحار، ج ۷۱، ص ۲۱۷).{V
مسلما فهم و درک ارزش وقت و فرصت های به دست آمده، افراد را از تنبلی و اهمال کاری باز می دارد.
۲- تلاش در ایجاد انگیزه
بسیاری از موارد تنبلی و اهمال کاری به خاطر نداشتن انگیزه کافی است و همین مسأله باعث بی حالی و تنبلی شخص در انجام کارها و وظایف محوله می شود. اگر انگیزه کافی در ما وجود نداشته باشد در انجام وظایف واجب هم سستی می کنیم. بنابراین بر ما لازم است با توجه به نتایج و ثمراتی که ازانجام کارهایمان به دست می آوریم در خود ایجاد انگیزه کنیم، به طور مثال در آموزه های دینی نکات جالبی برای ایجاد انگیزه در افراد نسبت به انجام وظایف شرعی بیان شده است. مثلا در روایتی آمده است که شما خود را در دنیا مانند غریقی بدانید که برای نجات خود تلاش می کند V} (بحار، ج ۹۰، ص ۳۰۷).{V
یقینا کسی که دنیا را چون دریایی پرتلاطم می بیند و ساحل نجات را ایمان به خدا و انجام دستورات دینی می داند، هرگز تنبلی و سستی در کارش پیدا نمی شود.
۳- تعیین وقت معین برای هر کار
افراد باید برای هر کاری قبل از انجام آن وقت معینی در نظر بگیرند تا در آن وقت و فاصله زمانی کار انجام شود. اگر وقت هر کاری از قبل مشخص نشود، ممکن است انسان در انجام آن امروز و فردا کند. مثلا یک کشاورز اگر نداند زمان کاشت، داشت و برداشت محصول محدود است، یا به آن بی توجه باشد، هرگز نمی تواند محصول خوبی به دست آورد.
۴- تعیین دقیق تاریخ تحویل: برای انجام هر کاری لازم است شخص با توجه به امکانات خود تاریخ دقیق پایان کار را مشخص کند.
۵- استفاده از فن جزء جزء کردن
کار خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کنید تا بتوانید بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآیید. به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشی به حساب آورده و پس از انجام هر بخش، پاداشی مناسب برای خود در نظر بگیرید سپس به انجام مسایل بخش ها بپردازید.
۶- اولویت بندی کارها
اشخاص برای خود وظایف گوناگونی را در نظر می گیرند. هر کس باید بتواند کارهای با اهمیت تر را با اولویت اول ا نجام دهد. این تقسیم بندی شما را مقید خواهد کرد تا به کاری که فوریت بیشتری دارد بیندیشید در این مورد اگر به طور جدی در انجام آن تسریع نکنید، اهمال کاری شما در سایر امور نیز تأثیر خواهد گذاشت.
۷- اقدام به کار در حد توان
گاه انسان به کاری مبادرت می کند که از حد توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در اینجا شخص با انتخاب غلط، زمینه اهمال کاری خود را فراهم ساخته است. بنابراین هر کس اول باید توان خویش را در انجام کارها درست برآورد کند و سپس کاری در خور و مناسب با توانش بپذیرد.
۸- تغییر محیط
گاهی تنبلی و اهمال کاری به خاطر شرایط محیطی خاصی است که فرد در آن قرار گرفته است. تغییر و تحول در این شرایط می تواند تنبلی و بی حالی را از افراد دور کند.
۹- استفاده از عهد و پیمان
گاهی لازم است برای درمان تنبلی با خود عهد ببندیم که در انجام آن کار کوتاهی نکنیم و در صورت شکستن عهد و پیمان برای خود تنبیهی در نظر بگیریم.
در علم اخلاق این شیوه را مشارطه گویند که شخص برای اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادی مجدد می بندد تا که به سوی کمال سیر کند.
مشارطه یعنی : از اول روز با خود شرط کنید که مرتکب گناه نشده و بر خلاف گفته خالق مهربان عمل نکنید ; به فرمایش حضرت امام خمینی (ره) تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما ببین چقدر سهل است . پس از مشارطه باید در طول روز مراقب شرطی که کرده اید باشید و بدانید که عالم محضر حضرت حق است و او مراقب اعمال ماست و این توجه را تا شب ادامه دهید. این همان معنای مراقبه است.در هنگام شب به محاسبه اعمال روزانه بپردازید و از نفس خود حساب بکشید. هر عمل نیکی که انجام گرفته از خداوند تعالی ببینید و شاکر او باشید و هر معصیت یا کوتاهی که شده عذر خواه درگاه الهی بوده و تصمیم بگیرید فردا جبران کنید.
در گفتاری حکیمانه از امام امیرالمؤمنین در آثار پیمان آمده است: «با نماز پیمان وفا ببند تا این که بر آن مواظبت کنی» V} (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹، ص ۴۱۸).{V
۱۰ – هر یک از راهکارهای فوق را نوشته و خود را به انجام آن مقید سازید و به هر بار عمل امتیاز و به هر بار تخلف نیز کارت قرمز دهید بعد ببینید طی یک روز امتیازها بیشتر است یا کارتها سعی کنید روز به روز به تعداد امتیازها بیافزایید.
پی نوشت ها:
[۱] روم، آیه ۱۰.
[۲] قیامت، آیه ۵ و ۶ .
[۳] نهج البلاغه، کلمه قصار ۳۶۶.
[۴] آل عمران، آیه ۱۵۹.
[۵] آمدی، غررالحکم، ص۱۵۲.
[۶] همان، ص ۱۵۸.
[۷] ری شهری، میزان الحکمه، ح ۲۱۵۱۶.
[۸] مزمل، آیه ۶.
[۹] کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۷۵.
[۱۰] فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ترجمه مهدوى دامغانى، ص۳۵.
[۱۱] آمدی، غرر الحکم، ص۴۲۰.
[۱۲] پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت.
[۱۳] کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص۳۹، باب مجالسة العلماء و صحبتهم.
[۱۴] آمدی، غرر الحکم، ح ۴۳۰۰.
[۱۵] نهج البلاغه، خطبه ۲۴۱.
[۱۶] علامه حسینى تهرانى، مهر تابان، ص ۳۹.
[۱۷] طلاق، آیه ۳.
[۱۸] اسراء، آیه ۲۰.
[۱۹] اسراء، آیه ۲۰.
[۲۰] مجلسی، بحار الأنوار، جلد ۶۷، صفحه ۳۸۵.
من از پرسمان خواهش میکنم که در واتساپ باهاش حرف بزنم شماره موبایلم در سیستم هست
خیلی مهمه تو رو خدا کمکم کنید
سحر و طلسم ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام[۱] دارد. طبق دلایل قرآنی، روایی و فقهی، ساحری، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست.اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می شود، از مسلّمات شمرده شده است.[۲]قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی ایمانی، بی تقوایی، معامله ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،[۳] افزایش گناه و خواری دانسته است.[۴]به هر حال در یک جمع بندی می توان گفت: سحر عملی خارق العاده است که آثارى از خود در وجود انسان ها به جا مى گذارد. سحر گاهى یک نوع چشم بندى و تردستى است، و گاه تنها جنبه روانى و خیالى و تلقینى دارد، و زمانی با استفاده از خواص ناشناختۀ فیزیکى و شیمیایى بعضى از اجسام و عناصر، و گاه نیز از طریق کمک گرفتن از شیاطین انجام می گیرد.
طلسم عبارت است از نقوش سحرى یا تنجیمى و یا چیزى منقّش به این نقوش، که براى دفع آفتها یا چشم زخم و یا حوادث دیگر تهیه مى کنند. اصحاب طلسم براى برخى اعداد، خواص و تأثیر قائلند و مى پندارند که مى توان میان مردمان از طریق نوشتن اعداد مخصوص مهر و کین پدید آورد، اعدادى چون اعداد متحابه، مربع وفقى. این عقیده، نتیجه اعتقاد به تأثیر قواى آسمانى (=قواى فعّاله) در قواى زمینى (=قواى منفعله) است. معتقدان به این عقیده، گمان مى کرده اند که هر کس بتواند میان این دو نیرو ارتباط برقرار کند، از آثار ویژه آنها بهره مند مى شود و کارهایى شگفت انگیز انجام مى دهد.
سحر و جادو و طلسم و بستن بخت از امورى است که واقعیت دارد البته انجام دادن آن حرام است. ب ) سحر و طلسم از نظر اسلام
از نظر اسلام در بسیاری از موارد ، سحر و طلسم باعث گمراه ساختن مردم و تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه های اعتقادات افراد ساده ذهن می شود. در احادیثى که از پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده است سحر به شدت مذمت و از آن نهی شده است، از جمله این که:
حضرت على )ع( مى فرماید: ” کسى که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است، و رابطه او با خداوند به کلى قطع مى شود …”.[۵]
روایات دینی؛ ساحری را کفر[۶]، کفر به قرآن[۷]، شرک[۸]، دوری از رحمت الاهی[۹] و دین اسلام[۱۰]، بی نیازی از بندگی الاهی[۱۱] و مایۀ ورود به جهنم[۱۲] و ساحر را ملعون[۱۳] دانسته اند.
پس از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلم و تکسب به سحر، ممنوع و حرام[۱۴] و از گناهان کبیره است و در بعضی از روایات، تعلیم و تعلم سحر را موجب کفر شمرده اند ، البته ساحران، افراد منحرف و دنیاپرستى هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است.
فقها هم به دلیل آیات و روایات و ضررهای جسمانی و روانی و دینی و اجتماعی که ساحری دارد، آن را حرام دانسته اند.[۱۵] ج ) میزان تاثیر طلسم و جادو
هر چند سحر و جادو و طلسم وجود دارد، اما مقدار تاثیر آن به خود ما بستگی دارد ، این که هر گرفتاری یا گرهای دلیل نمیشود که منشأیی چون سحر یا طلسم داشته باشد. معمولاً بسیاری از مردم به سه دلیل گمان میکنند که لابد طلسم شدهاند:
۱ . این که بسیار از خود راضی و ممنون هستند و هیچ گمان نمیکنند که شاید برنامهریزی غلط، برخورد خطا، سادهاندیشی، باورها و رفتارهای ناصحیح سبب بروز مشکل شده است
۲ . این که گروهی نه تنها از خود راضی، بلکه عوام نیز هستند و خیلی زود اسیر خرافه میشوند.
۳ . این که گروهی تنبل نیز هستند. میگویند: لابد مشکل من معلول چند جملهای است که کسی علیه من خوانده یا نوشته است! لذا برای رفع مشکلات و گرهها به دنبال چند جمله متقابل میگردند. دوست دارند مشکلاتشان با یک وِرد خواندن و فوت کردن حل شود و مستلزم تعقل، تفکر و کار نباشد. بالاخره یک کاغذی به همراه داشتن، یک وردی را شبی صد بار خواندن و ...، بسیار راحتتر از تفکر و عمل صالح است.
بنابراین اگر خوب بیندیشیم به این نتیجه می رسیم که علت خیلی از مشکلاتمان نتیجه اعمال و رفتار خودمان بوده و ربطی به طلسم و جادو ندارد ، و یک شخص دعا نویس نمی تواند با نوشتن چند ورد و دعا همه عمر و زندگی انسان را تباه کند . د ) راه مقابله با سحر و طلسم
راه هایى براى بطلان سحر و طلسم به شرح زیر وجود دارد و لازم نیست به افرادی که ادعای قدرت باطل کردن سحر دارند مراجعه کرده و به آنها پول پرداخت .
۱. استعاذه به خداوند و زیاد خواندن سوره هاى فلق و ناس و آیت الکرسی.
۲. خواندن و نوشتن آیات ۷۵ تا۸۲ سوره یونس و همراه داشتن آن.
۳. خواندن آیات ۵۴ - ۵۶ سوره اعراف.
۴. دعا و تضرع به درگاه خداوند.
۵. درخواست دعا از اولیاى واقعى خداوند.
۶. صدقه دادن.
۷. سعی کنید از ذکر یونسیه (لا اِلهَ اِلّا اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظالِمین ) که قرآن، آن را مایه نجات حضرت یونس معرفی نموده ، غفلت نورزید.
۸. این دعا را بنویسید و همراه داشته باشید: « بِسمِ الله وَ بِالله، بِسمِ الله وَ ما شاءَالله، بِسم الله لاحَولَ ولاقُوّه الا بالله، قالَ موسی ما جِئتُم بِه السِّحرُ اِنَّ اللهَ سَیُبطِلُهُ اِنَّ اللهَ لا یُصلِحُ عَملَ المُفسِدینَ، فَوَقَعَ الحَقُّ و بَطَلَ ما کانُوا یَعمَلونَ فَغُلِبوا هُنالِکَ وَانقَلَبُوا صاغِرینَ» ( این دعا از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است).
۹. مرحوم شیخ عباس قمى(رحمه الله) در کتاب «باقیات صالحات » (حاشیه کتاب مفاتیح الجنان ) مى گوید :
جهت باز کردن بسته شده ، آیات زیر بر کاغذ نوشته شود، و بر او آویزان گردد. سپس این جمله افزوده گردد:« کَذلِکَ حَلَلتُ فُلانَ بنَ فُلانٍ عَن بِنتِ فُلانَةَ »؛« به جای فلان بن فلان اسم کسی که تصور می کنید برایتان سحر کرده و نام پدرش ، و به جای فلانه اسم خودتان را بنویسید».۱- سوره فتح، آیه ۱و۲۲- سوره نصر۳- سوره روم، آیه ۲۱ «وَ مِنْ ءَایَـاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِى ذَلِکَ لاََیَـت لِّقَوْم َیتَفَکَّرُونَ»۴- سوره مائده، آیه ۲۳ «ادْخُلُواْ عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَـالِبُونَ»۵- سوره قمر، آیه ۱۱-۱۲ «فَفَتَحْنَآ أَبْوَابَ السَّمَآءِ بِمَآء مُّنْهَمِر * وَ فَجَّرْنَا الاَْرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَى الْمَآءُ عَلَى أَمْر قَدْ قُدِرَ»۶- سوره طه، آیه ۲۵-۲۸ «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ یَسِّرْ لِى أَمْرِى * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى * یَفْقَهُواْ قَوْلِى » ۷- سوره کهف، آیه ۹۹ «وَ تَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَـئِذ یَمُوجُ فِى بَعْض وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا»۸- سوره توبه، آیه ۱۲۸-۱۲۹ «لَقَدْ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».
* در پایان گفتنی روش عمومی و تأیید شده از سوی امامان علیهم السلام تداوم صدقه و خواندن سوره یس و آیه «و ان یکاد» و «چهار قل» است. پی نوشتها :
[۱]. ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲ ؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫
[۲]. جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫
[۳]. «و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫
[۴] .«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫
[۵] . حر عاملی، وسائل الشیعه، باب ۲۵، من ابواب ما یکتسب به حدیث ۷٫ ” من تعلم شیئا من السحر قلیلا او کثیرا فقد کفر و کان آخر عهده بربه …”؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۳۸۰٫
[۶]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۰۷٫
[۷]. همان، ص ۱۰۹٫
[۸]. همان، ص ۱۰۶٫
[۹] .همان، ص ۱۰۷٫
[۱۰]. همان، ص ۱۰۸٫
[۱۱]. همان.
[۱۲]. مجلسی، محمد باقر، بحار انوار، ج ۵۸، ص ۲۲۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۰۷٫
[۱۳] . همان، ص ۱۰۳٫
[۱۴] . نک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۹۸ ، م ۱۶٫
[۱۵]. امام خمینی (ره)، گر چه این ارتباطات را سحر را نداشته اند، اما آنها را حرام دانسته اند.« و یلحق بذالک استخدام الملائکه و احضار الجن و تسخیرهم و احضار الارواح و تسخیرها و امثال ذالک …»، تحریر الوسیله، ج ۱٫
[۱۶] . نک: شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ج ۱، ص ۲۷۰- ۲۷۴٫
با این حال اگر بر فرض موردى پیدا شد که سحرى در کار بود، روش درست و شرعی باطل کردن آن، استفاده از آیات قرآنی و اذکار نبوی و امور دیگری است که معصومین و بزرگان برای باطل کردن سحر به آن اشاره و ارشاد فرموده اند.
تذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که: مردی به امام حسن علیه السلام از همسایه بدی که اذیت میکند شکایت کرد. امام به او فرمود: چون نماز مغرب و عشا را خواندی دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن بگو: «یا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ اذْلَلْتَ بِعِزَّتِکَ جَمیعَ ما خَلَقْتَ إِکْفِنی شَرَّ (فُلان) بِما شِئْتَ.» و به جای فلان نام همسایه را میبری.
همچنین برای رهایی وخلاصی از همسایه بد مدوامت بر قرائت دعای سمات نیز مفید می باشد.