دوست گرامی. علم، ایمان و عمل سه حلقة به هم پیوسته از یک زنجیرهاند، که فقدان هر کدام تأثیر منفی در تحقّق اثر دیگری را موجب میشود و در عین حال هر یک از اینها برای رساندن شخص به آخرین نقطههای کمال به دیگری وابسته است. در ابتدا به تبیین ماهیت علم و ایمان از لسان حضرت استاد جوادی آملی (حفظه الله) میپردازیم و سپس رابطة این سه امر مهم را بیان میکنیم.
مراد از علم و قضیة علمی، قضیهای است که بین اجزای سه گانة آن یعنی موضوع، محمول و نسبت پیوند مستحکم و غیرقابل زوال باشد و عالم تصدیق به آن و یقین به وجود این رابطه پیدا کند. و ایمان عبارت از پیوندی است که بین نفس انسان و مطلبی برقرار میشود، که اگر مطلبی که مورد اعتقاد نفس است، مطلبی صحیح باشد آن را ایمانِ صحیح خوانند و اگر مطلبی باطل و وهمی و خیال باشد، آن ایمانی باطل و متزلزل خواهد بود و با تغییر شناخت دگرگون میشود.[1]
البته قضایای علمی همیشه به یک صورت نیستند بلکه آنها را میتوان به صورتهای متعددی دسته بندی کرد از جمله اینکه برخی قضایای علمی در زمرة علوم انسانساز و الهی که مؤثر در کمال معنوی بشرند جای میگیرند و برخی دیگر در جرگة علوم بشری که صرفاً به جهت گذران زندگی فردی و اجتماعی بشر تدوین شدهاند قرار دارند.
رابطة علم ایمان:
با توجه به تفسیری که ازعلم و ایمان بیان گردید، ایمان به مطلبی علمی، امری مؤخر از علم به آن است و آن عبارت است از گره (و پیوند) و عقدی که بین مطلب محکم علمی و بین نفس برقرار میشود. از این رو ممکن است در درون نفس کسی آن گره و اعتقاد علمی بین اجزای مسألهای علمی وجود داشته باشد، لیکن هنوز بین آن مسأله و جان او پیوند ایمانی منعقد نگردیده باشد.[2]
در مورد علم به معارف دین نیز چه بسا افرادی به بالاترین درجات علمی رسیده باشند لکن علم آنها با ایمان توأم نباشد، به همین سبب است که فرعونیان وقتی با آیات روشن الهی روبرو گشتند، قرآن تعبیر میکند که: «و جحدوا بها و استیقنتَها أنفُسهم ظلماً و علوّاً»؛[3] به خاطر ستم و سرکشی آنها را انکار کردند، در حالی که به آن یقین داشتند. مراد اینکه گرچه علم یقین به مطلب داشتند امّا به جهت مانعی که در وجود آنها بود و آن حالت استکبار و خودبرتر بینی بود، ایمان به آیات روشن الهی نیاورده و انکار کردند. از اینرو در فرهنگ قرآن علمی ستوده شده که شخص عالم ایمان به متعلق آن علم داشته باشد و از طرف دیگر ایمانی مورد تحسین و ستایش است که از روی علم و یقین بوده باشد، نه ایمان مبتنی برجهل و تخیّل.
مطلب مهم دیگر، تأثیر و تأثرپذیری علم و ایمان از یکدیگر است، به طوری که میتوان گفت: علم و معرفت دقیق مقدمة ایمان عمیق و پابرجاست و از طرف دیگر علم نیز در مراحل بالاتر از ایمان کمک میگیرد. شاهد بر تأثیر علم در ایمان را آیة شریفه سوره اسراء میتوان دانست، که خداوند میفرماید: « قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»؛[4] شما چه به آیات الهی ایمان بیاورید، چه نیاورید آنها که از قبل به آنها علم داده شده، نه تنها به آن ایمان میآورند بلکه آن چنان عشق به الله در وجودشان شعله میکشد که با شنیدن آیات الهی بیاختیار در برابر آن به سجده میافتند و سیلاب اشک بر رخسارشان جاری میشود.[5] چنانکه از این آیه فهمیده میشود ـ و امری مسلم و ثابت شده نیز هست ـ ایمان عمیق و پا برجا جز در سایة علم ممکن نیست و افراد جاهل گرچه به سمت ایمان جذب شوند، ایمانی ضعیف، ناپایدار و خالی از عشق و شور و حرارت خواهند داشت زیرا به حقیقت ایمان خود و چرائی آن واقف نیستند.
و امّا اینکه گفتیم علم نیز به نحوی از ایمان تأثیر میپذیرد و خود یکی از ثمرات ایمان است، بهترین شاهد بر آن کلام نورانی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است که فرمودند: «ایمان برهنه است و جامة آن تقوی و زیورش حیا و دارائیاش فقه و میوهاش دانش است».[6] البته دانشی که از ثمرات ایمان به حساب میآید، علمی نیست که با خواندن و نوشتن و تحصیل علوم رسمی به دست آید، بلکه مراد از آن نور علم و معرفت حقیقی است. چنان که شهید ثانی (ره) نیز به همین مطلب اشاره نمودهاند که: «ایمان حقیقی به خدا و مراقب وناظر بر اعمال خویش دانستن او، موجب سرازیر شدن دانشها و گشوده شدن ابواب معرفت بر روی قلب انسان است.»[7]
هر چقدر ایمان انسان بیشتر شود، ظرفیت معنوی او بیشتر شده و قابلیت دریافت فیض بیشتری را پیدا میکند و لذا نور علم به شکل گستردهتری بر قلب او افاضه و عطا میگردد. البته باید توجه داشت که ایمان از روی علم و معرفت به خداوند حتی در آموختن علوم رسمی نیز به یاری طالب علوم میشتابد و دانشجوی با ایمان بیشتر وقت خود را صرف تحصیل علوم مورد رضایت پروردگار خویش مینماید.
رابطة علم و عمل:
علم و عمل نیز دارای رابطة تنگاتنگ با یکدیگر هستند، علم مقدمة عمل صحیح و شایسته است و «عمل» موجب بهرهبرداری از عمل، برداشت ثمرة آن و گشوده شدن درهای دیگری از حکمت به روی انسان خواهد بود. به فرمودة رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم»؛[8] هر کس به آنچه میداند عمل کند خداوند او را وارث آنچه نمیداند خواهد گردانید. کنایه از این که نادانستهها برایش آشکار میشود و خداوند درهای حکمت را بر قلب او میگشاید.
از آنجا که علم بدون عمل فایدهای را در برندارد، در روایات از عالم بیعمل به «شجر بلاثمر»[9] و «سحاب بلامطر» تعبیر شده است. در قرآن کریم[10] نیز مثل او را همانند چهارپائی میداند که کتابهائی را بر خود حمل میکند و هیچ سودی از آن نمیبرد. عالم بیعمل به قول شهید ثانی (ره) همانند بیماری است که با زحمت بسیار پزشک معالج حاذقی را یافته و از او نسخة شفا گرفته، ولی به جای عمل به آن، آن را به دیگران تعلیم میدهد تا اینکه سرانجام بیماری او را هلاک میکند. از این روست که حضرت امام (ره) فرمودهاند: «علم تنها اثر ندارد، بلکه گاهی مضرّ است. علم بدون عمل بینتیجه است، علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت میرساند.»[11]
[1] . تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ک: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[2] . تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ک: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[3] . نمل، 14.
[4] . اسراء، 108.
[5] . تفسیر نمونه، ج 12، ذیل آیه 108 سوره اسراء، مکارم شیرازی.
[6] . الفردوس، ج 1، ص 112، ح 380.
[7] . آداب تعلیم و تعلم در اسلام، محمد باقر حجتی، ص 252، چ هجدهم.
[8] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 40، ص 128، بیروت، 1403 ق.
[9] . غرر الحکم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج 4، ص 350، ح 6290، دانشگاه تهران، چ سوم.
[10] . جمعه، 5.
[11] . صحیفة نور، ج 7، ص 191، تاریخ: 3/ 4/ 58، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهمن 61.
مراد از علم و قضیة علمی، قضیهای است که بین اجزای سه گانة آن یعنی موضوع، محمول و نسبت پیوند مستحکم و غیرقابل زوال باشد و عالم تصدیق به آن و یقین به وجود این رابطه پیدا کند. و ایمان عبارت از پیوندی است که بین نفس انسان و مطلبی برقرار میشود، که اگر مطلبی که مورد اعتقاد نفس است، مطلبی صحیح باشد آن را ایمانِ صحیح خوانند و اگر مطلبی باطل و وهمی و خیال باشد، آن ایمانی باطل و متزلزل خواهد بود و با تغییر شناخت دگرگون میشود.[1]
البته قضایای علمی همیشه به یک صورت نیستند بلکه آنها را میتوان به صورتهای متعددی دسته بندی کرد از جمله اینکه برخی قضایای علمی در زمرة علوم انسانساز و الهی که مؤثر در کمال معنوی بشرند جای میگیرند و برخی دیگر در جرگة علوم بشری که صرفاً به جهت گذران زندگی فردی و اجتماعی بشر تدوین شدهاند قرار دارند.
رابطة علم ایمان:
با توجه به تفسیری که ازعلم و ایمان بیان گردید، ایمان به مطلبی علمی، امری مؤخر از علم به آن است و آن عبارت است از گره (و پیوند) و عقدی که بین مطلب محکم علمی و بین نفس برقرار میشود. از این رو ممکن است در درون نفس کسی آن گره و اعتقاد علمی بین اجزای مسألهای علمی وجود داشته باشد، لیکن هنوز بین آن مسأله و جان او پیوند ایمانی منعقد نگردیده باشد.[2]
در مورد علم به معارف دین نیز چه بسا افرادی به بالاترین درجات علمی رسیده باشند لکن علم آنها با ایمان توأم نباشد، به همین سبب است که فرعونیان وقتی با آیات روشن الهی روبرو گشتند، قرآن تعبیر میکند که: «و جحدوا بها و استیقنتَها أنفُسهم ظلماً و علوّاً»؛[3] به خاطر ستم و سرکشی آنها را انکار کردند، در حالی که به آن یقین داشتند. مراد اینکه گرچه علم یقین به مطلب داشتند امّا به جهت مانعی که در وجود آنها بود و آن حالت استکبار و خودبرتر بینی بود، ایمان به آیات روشن الهی نیاورده و انکار کردند. از اینرو در فرهنگ قرآن علمی ستوده شده که شخص عالم ایمان به متعلق آن علم داشته باشد و از طرف دیگر ایمانی مورد تحسین و ستایش است که از روی علم و یقین بوده باشد، نه ایمان مبتنی برجهل و تخیّل.
مطلب مهم دیگر، تأثیر و تأثرپذیری علم و ایمان از یکدیگر است، به طوری که میتوان گفت: علم و معرفت دقیق مقدمة ایمان عمیق و پابرجاست و از طرف دیگر علم نیز در مراحل بالاتر از ایمان کمک میگیرد. شاهد بر تأثیر علم در ایمان را آیة شریفه سوره اسراء میتوان دانست، که خداوند میفرماید: « قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً»؛[4] شما چه به آیات الهی ایمان بیاورید، چه نیاورید آنها که از قبل به آنها علم داده شده، نه تنها به آن ایمان میآورند بلکه آن چنان عشق به الله در وجودشان شعله میکشد که با شنیدن آیات الهی بیاختیار در برابر آن به سجده میافتند و سیلاب اشک بر رخسارشان جاری میشود.[5] چنانکه از این آیه فهمیده میشود ـ و امری مسلم و ثابت شده نیز هست ـ ایمان عمیق و پا برجا جز در سایة علم ممکن نیست و افراد جاهل گرچه به سمت ایمان جذب شوند، ایمانی ضعیف، ناپایدار و خالی از عشق و شور و حرارت خواهند داشت زیرا به حقیقت ایمان خود و چرائی آن واقف نیستند.
و امّا اینکه گفتیم علم نیز به نحوی از ایمان تأثیر میپذیرد و خود یکی از ثمرات ایمان است، بهترین شاهد بر آن کلام نورانی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است که فرمودند: «ایمان برهنه است و جامة آن تقوی و زیورش حیا و دارائیاش فقه و میوهاش دانش است».[6] البته دانشی که از ثمرات ایمان به حساب میآید، علمی نیست که با خواندن و نوشتن و تحصیل علوم رسمی به دست آید، بلکه مراد از آن نور علم و معرفت حقیقی است. چنان که شهید ثانی (ره) نیز به همین مطلب اشاره نمودهاند که: «ایمان حقیقی به خدا و مراقب وناظر بر اعمال خویش دانستن او، موجب سرازیر شدن دانشها و گشوده شدن ابواب معرفت بر روی قلب انسان است.»[7]
هر چقدر ایمان انسان بیشتر شود، ظرفیت معنوی او بیشتر شده و قابلیت دریافت فیض بیشتری را پیدا میکند و لذا نور علم به شکل گستردهتری بر قلب او افاضه و عطا میگردد. البته باید توجه داشت که ایمان از روی علم و معرفت به خداوند حتی در آموختن علوم رسمی نیز به یاری طالب علوم میشتابد و دانشجوی با ایمان بیشتر وقت خود را صرف تحصیل علوم مورد رضایت پروردگار خویش مینماید.
رابطة علم و عمل:
علم و عمل نیز دارای رابطة تنگاتنگ با یکدیگر هستند، علم مقدمة عمل صحیح و شایسته است و «عمل» موجب بهرهبرداری از عمل، برداشت ثمرة آن و گشوده شدن درهای دیگری از حکمت به روی انسان خواهد بود. به فرمودة رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم»؛[8] هر کس به آنچه میداند عمل کند خداوند او را وارث آنچه نمیداند خواهد گردانید. کنایه از این که نادانستهها برایش آشکار میشود و خداوند درهای حکمت را بر قلب او میگشاید.
از آنجا که علم بدون عمل فایدهای را در برندارد، در روایات از عالم بیعمل به «شجر بلاثمر»[9] و «سحاب بلامطر» تعبیر شده است. در قرآن کریم[10] نیز مثل او را همانند چهارپائی میداند که کتابهائی را بر خود حمل میکند و هیچ سودی از آن نمیبرد. عالم بیعمل به قول شهید ثانی (ره) همانند بیماری است که با زحمت بسیار پزشک معالج حاذقی را یافته و از او نسخة شفا گرفته، ولی به جای عمل به آن، آن را به دیگران تعلیم میدهد تا اینکه سرانجام بیماری او را هلاک میکند. از این روست که حضرت امام (ره) فرمودهاند: «علم تنها اثر ندارد، بلکه گاهی مضرّ است. علم بدون عمل بینتیجه است، علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت میرساند.»[11]
[1] . تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ک: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[2] . تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 13، ص 277 ـ 289، جوادی آملی؛ ر.ک: اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، ج 1، ص 95 ـ 98، چ اول.
[3] . نمل، 14.
[4] . اسراء، 108.
[5] . تفسیر نمونه، ج 12، ذیل آیه 108 سوره اسراء، مکارم شیرازی.
[6] . الفردوس، ج 1، ص 112، ح 380.
[7] . آداب تعلیم و تعلم در اسلام، محمد باقر حجتی، ص 252، چ هجدهم.
[8] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 40، ص 128، بیروت، 1403 ق.
[9] . غرر الحکم، با شرح جمال الدین خوانساری، ج 4، ص 350، ح 6290، دانشگاه تهران، چ سوم.
[10] . جمعه، 5.
[11] . صحیفة نور، ج 7، ص 191، تاریخ: 3/ 4/ 58، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهمن 61.
نظرات