منابع کهن ایشان را اینگونه توصیف کردهاند:
على کوته
قامت و فربه [۱] بود، با چشمانى درشت و سیاه [۲] ، گویى چهره اش به ماه تمام مى مانست، بزرگ
شکم [۳] ، با مویى گسترده پهن بر سینه اى فراخ [۴] ، درشت مشت [۵] ، ستبر اندام [۶] ، گویى گردنش همچون ابریقى سیمین بود [۷] ، موى پیش سرش ریخته بود و جز اندکى موى در
پشت سر نداشت. سر شانه هایش بسان مفاصل شیرى ژیان برجسته بود [۸] ، چون راه مى رفت حرکتش لنگرى داشت و تمام وزن
پیکر خود را بر زانویى که گام نهاده بود مى افکند، گرم گردنش [۹] به سان کوپال گاو نر، ساق دست و بازویش ستبر
و همسان [۱۰] و عضلاتش سخت پیچیده و محکم، هرگز نشده بود
مچ دست مردى را بگیرد (و على رغم تمام نیرو و مقاومت او) وى را به سوى خود نکشد و
چندان نگاه ندارد و نفشارد که تاب دم بر آوردن نیارد. رنگش به گندمگونى مى زد،
بینى او کوتاه و خرد بود [۱۱] ، چون به نبرد مى رفت به پویه مى شتافت [۱۲] ، و خداوند به پیروزى و غلبه تأییدش کرده بود. [۱۳]
متن «له
سنام» و سنام هر چیز، قلّه و بالاترین جاى آن باشد و اینجا مراد برآمدگى فراز شانه
در پشت گردن است. (سنام، در لغت به معنى کوهان و کوپال آمده که در مورد آدمى در
تداول عامّه فارسى از آن به «گرم گردن» تعبیر مى کنند و این برجستگى عضلانى به
پهلوانان و زور آوران اختصاص دارد.- م.)
[ (۳-)] متن «کسنام الثّور» و در اصل [کسنام
البعیر چون کوهان شتر] آمده که وجه صحیح آن از شنهج (۱: ۴۸) گرفته شد.
[ (۴-)] متن «لا تبین عضده من ساعده بازویش با
ساق دستش تفاوتى نداشت».
[ (۵-)] متن «اذلف الانف- و الذلف، کوتاهى و
خردى بینى باشد».
[ (۶-)] متن «اذا مشى الى الحرب هرول چون به
نبرد مى رفت هروله مى کرد، و هروله، همان گام سپردن حاجیان در سعى بین صفا و مروه
باشد که از راه رفتن عادى یا مشى، تندتر و از حالت دویدن یا رکض، کندتر است و در
تعبیر فارسى آن را «لى لى» گویند.- م.
[۱]
. الدحداح: کوتاه و فربه، و در
شنهج [ربعة چهارشانه ].
[۲]
. ادعج العینین با دو چشم درشت
سیاه.
[۳]
. ضخم البطن بزرگ شکم.
[۴]
. عریض المسربة موى گسترده میان
سینه تا روى ناف.
[۵]
. شثن الکفّین دو کف دست درشت.
[۶]
. ضخم الکسور درشت اندام.
[۷]
. «کأنّ عنقه ابریق فضّة» این
تعبیر عینا در توصیف شمایل پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله نیز آمده است گویى
گردنش به ابریقى سیمین مى مانست که شاید مراد خوش تراشى و سپیدى آن باشد. براى
اطلاع بیشتر- بحار الانوار، ج ۱۶ ص ۱۸۶، مؤسسة الوفاء، بیروت، که به نقل از
کازرونى در روایتى از على علیه السلام که شمایل پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله
را براى عربى توصیف فرموده است همین تشبیه به کار رفته.
[۸]
. «لمنکبیه مشاش کمشاش السّبع
الضّارى دو سر شانه اش را نوعى برجستگى غضروفى چون مفاصل درنده اى شکارى بود
[۹]
. «له سنام» و سنام هر چیز، قلّه
و بالاترین جاى آن باشد و اینجا مراد برآمدگى فراز شانه در پشت گردن است. (سنام،
در لغت به معنى کوهان و کوپال آمده که در مورد آدمى در تداول عامّه فارسى از آن به
«گرم گردن» تعبیر مى کنند و این برجستگى عضلانى به پهلوانان و زور آوران اختصاص
دارد.
[۱۰]
. «لا تبین عضده من ساعده بازویش
با ساق دستش تفاوتى نداشت».
[۱۱]
. «اذلف الانف- و الذلف، کوتاهى
و خردى بینى باشد».
[۱۲]
. «اذا مشى الى الحرب هرول چون
به نبرد مى رفت هروله مى کرد، و هروله، همان گام سپردن حاجیان در سعى بین صفا و
مروه باشد که از راه رفتن عادى یا مشى، تندتر و از حالت دویدن یا رکض، کندتر است.
[۱۳]
. پیکار صفین، ص۳۱۹.
ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:
- خوردن نمك -نمك خوردن بجاي غذا -امام علي(ع) و غذاي نمك
- در يكي از مجالس ديني بانوان توسط يك مداح خانم مدعي دوست دار اهل بيت گفته شد كه طبق روايات مستند حضرت...
- نام برادران حضرت علي(ع) چيست و چرا به پدر ايشان ابوطالب مي گفتند؟
- داستان قرائت سوره برائت توسط علي ع
- چرا براي شكستن بتهاي كعبه رسول ص بر دوش علي ع نرفت بلكه علي ع چنين كرد؟؟
نظرات