تحریم نه؛ جنگ ارادهها بین دو گفتمان «مقاومت» و «سلطه»
تحریمها تنها مربوط به مسایل اقتصادی نیست؛ بلکه چالش و جنگ میان ما و نظام سلطه، جنگ ارادههاست. غربیها نمیخواهند فقط برای ما مشکلات اقتصادی به وجود آورند؛ بلکه در پی شکستن ارادهی ملت ایران هستند؛ به گونهای که ترور دانشمندان علمی ما نیز بخشی از بستهی تحریمهای اقتصادی است.
از همان روزهای آغازین فجر انقلاب اسلامی هر ناظر بیرونی به راحتی میتوانست نقش و جایگاه مردم در این انقلاب و سپس نظام نوپای سر برآورده از آن را حدس بزند، نگاه باورمندانهی رهبر کبیر انقلاب به مردم موجب شده بود که برخی انتقاد کنند که شما چه طور روی این مردم سرمایه گذاری می کنید؛ در حالی که مشروطه، جریان ملی شدن صنعت نفت و... نشان داده است که امکان دارد مردم تا آخر نباشند! ولی امام(ره) واقعاً به مردم ایمان داشت. همین ایمان سر منشأ استفاده از حضور مردم در حل چالشهای بزرگ انقلاب مانند جنگ تحمیلی، شورشهای جدایی طلبانه، کودتاهای ناکام و...شد.
تأکید مکرر رهبر انقلاب بر اهمیت و نقش مردم در مردم سالاری دینی هم از همین مبانی بر میخیزد. از این رو امروز که نظام مجدداً به دلیل فشارها و تحریمهای اخیر غرب در یک موقعیت چالش برانگیز قرار گرفتهاست، این سؤال پیش میآید که آیا باز هم می توان با بازیگری خود مردم از این آزمون سربلند کرد؟گفت وگوی اختصاصی برهان با آقای پرویز امینی، دانشجوی مقطع دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و نویسندهی کتابهای «مهار قدرت در مردم سالاری دینی» و «جامعه شناسی 22 خرداد» به این موضوع اختصاص دارد.
به نظر شما چه راهکارهایی را میتوان جهت استفاده از نقش مردم در ایجاد بازدارندگی در مقابل تحریمها و فشارهای بین المللی برای نظام متصور بود؟
به طور کلی دو دیدگاه در خصوص مسألهی تحریمها وجود دارد که البته باید گفت هر دوی آنها اشتباهاست. یکی این که اعمال تحریمها موجب ناتوانی و زمینگیر شدن جمهوری اسلامی خواهد شد و دیگر آن که تحریمها هیچ اثر منفی در وضعیت و موقعیت جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند. با این وصف باید سراغ دیدگاه سوم رفت که ناظر به آن است که هر چند تحریمها و فشارهای اقتصادی جمهوری اسلامی را دچار چالش و مشکل میکنند، لکن خود این چالشها مهم نبوده، بلکه نحوهی مواجهه با آنها حایز اهمیت است.
نکتهی اول اینکه جمهوری اسلامی ایران در طول 33 سال گذشته همواره با چالشهایی جدی روبهرو بوده، اما توانسته است با موفقیت از آنها عبور نماید. تاریخ گویای این واقعیت است که هیچ گاه چالشها نتوانستهاند ما را از ادامهی حرکت متوقف کنند. از این رو باید گفت آنچه مهم است نحوهی برخورد با چالشهاست که به اعتقاد بنده میتوان پارهای از آنها را به فرصت تبدیل نمود.
نکتهی دوم آن که تحریمها، چالشهای اقتصادی و فشارهای بینالمللی هیچ گاه در این 33 سال متوقف نبوده و همواره وجود داشتهاند. از این رو با اعمال تحریمهای اخیر اتفاق جدیدی نیفتاده و البته جمهوری اسلامی ایران نیز در برابر چالشهای یک کشور و ملت جوان و تازه به دوران رسیده نیست بلکه ملتی مجرب و پخته و از درون استحکام یافته است.
نکتهی سوم این است که بعد از سه دهه فضای چالشی برضد جمهوری اسلامی، وضعیت ما و جبههی معارض نشان میدهد که ما نسبت به گذشته قویتر و آنها و در رأسش دولت آمریکا نسبت به دوران جنگ سرد و نیز بعد از آن که داعیهی جهان تک قطبی را داشت، ضعیفتر شده است که بحران اخیر نظام سرمایهداری، جنبش اعتراضی وال استریت، شکست در عراق و افغانستان، شکست در جنگ 33 روزهی لبنان و 22 روزهی غزه و نیز ساقط شدن دولتهای وابسته به آنها در خاورمیانه و شمال آفریقا به خصوص در مصر همگی نشان از وضعیت رو به افول قدرت آمریکا ست.
نکتهی چهارم، تجربه نشان داده که عنصر محوری در غلبهی ایران بر چالشها، تحریمها، فشارها و محدودیتها، حضور مردم در این عرصهها و ایفای نقشی تعیین کننده در هر یک از آنها میباشد. همان طور که از ابتدای انقلاب، چالشهایی نظیر تجزیهطلبی، کودتا، ترور و در نهایت جنگ تحمیلی پیش روی ما وجود داشته است و در مقاطعی نیز مانند سالهای جنگ، علاوه بر این که به لحاظ نظامی با تهدیدی جدی مواجه بودیم، محدودیتها، تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی نیز اعمال میشد. در واقع در آن برهه از زمان، تمامی چالشها همراه هم بودند، اما ما با نیروی مردمی و بسیج توانستیم از آنها عبور کنیم. تحریمها، بعد از آن دوران نیز ادامه داشت که از جملهی آنها میتوان به مواردی چون سیاست ایالات متحده در دورهی «کلینتون» مبنی بر مهار دو جانبه و تحریم فرا مرزی شرکتهای بزرگ اقتصادی که بیش از 20 میلیون دلار با ایران معاملات تجاری داشتند، اشاره نمود، اما ما با تکیه به نیروی مردمی از تمام اینها عبور کردهایم.
در حوزهی چالشهای نرم نیز وضع به همین گونه بود. به عنوان مثال در ماجرای 18 تیر 78 یا فتنهی 88 که چالشهای عمیقتر و پیچیدهتری بودند، عنصر پیش برندهی نظام، چیزی غیر از مردم نبود که با حماسههایی مانند 9 دی 88 و 23 تیر 78 آنها را خنثی کردند. نکتهی مهم این است که ما همواره با اتکا به نیروی مردمی توانستهایم در مهمترین و پیچیدهترین عرصهها و در نهایت تحریمو محدودیتها به پیشرفتهای بزرگ نایل شویم. به عنوان نمونه پیشرفت ایران در عرصهی علم و فنآوری در حد یک جهش و تحول بزرگ قابل ارزیابی است. ایران در سال 2011م. برای چندمین بار عنوان سریعترین رشد علمی در دنیا را به خود اختصاص داد، به گونهای که امروز ما در منطقه رتبهی اول علمی را کسب کرهایم. از سال 2010 تا 2011م. رتبهی علمی ایران در دنیا از جایگاه 17 به 19 رسیده است. یک مرکز علمسنجی در کانادا که پیشرفتهای علمی همهی کشورها را بررسی میکند، در سال 2010م. به طور رسمی اعلام کرد که سرعت رشد علمی در ایران 11 برابر متوسط دنیاست.
به عنوان نمونهای دیگر، در زمینهی تکنولوژی هستهای، 5 دسته کشور وجود دارند. دستهی اول کشورهایی هستند که سلاح هستهای، فنآوری چرخهی سوخت هستهای و انرژی هستهای دارند. این دسته شامل همان 5 کشوری میشود که در شورای امنیت حق وتو دارند که عبارتاند از: «چین، فرانسه، روسیه، انگلیس و آمریکا.» دستهی دوم کشورهایی هستند که فنآوری هستهای دارند؛ به بیان دقیقتر، به فنآوری چرخهی سوخت هستهای و انرژی هستهای دست یافتهاند. ایران، برزیل و ژاپن جزو این کشورها هستند. دستهی سوم آنهایی هستند که سلاحهستهای و انرژی هستهای دارند؛ یعنی، چرخهی سوخت هستهای ندارند که پاکستان، هند و رژیم صهیونیستی در این دسته قرار میگیرند. دستهی چهارم کشورهایی هستند که سلاح هستهای و فنآوری هستهای ندارند و فقط انرژی هستهای دارند که حدود 80 کشور در این دسته جای میگیرند. در نهایت دستهی پنجم آنهایی هستند که هیچ کدام از اینموارد را ندارند. بنابراین در زمینهی چرخهی سوخت هستهای که یک فنآوری پیشرفته و اساس علم و فنآوری هستهای است ما جزو 6 یا 7 کشور اول دنیا هستیم.
این مسأله در زمینهی سلولهای بنیادی، زیست فنآوری، ابر رایانهها، نانو داروها و عرصههای گوناگون پزشکی نیز نمود دارد. این پیشرفتها مدیون اعتماد رهبری و گفتوگوی مستقیم ایشان با جامعهی نخبگانی و علمی است که در دههی 70 تحت عنوان جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم انجام شد. در آن زمان ایشان مخاطب خود را به طور مستقیم محیطهای علمی قرار دادند، به آنها اعتماد کردند و در میانشان اعتماد به نفسی به وجود آوردند که در نهایت منجر به این جهش علمی شد. لازم به یادآوری است که این جهش زمانی اتفاق افتاد که ما با حداکثر محرومیتها و محدودیتها روبهرو بودیم. با این مقدمه بدیهی است در مواردی که ما در مقابل چالشها رویکرد مناسبی اتخاذ کردهایم، توانستهایم آنها را به فرصت مبدل کنیم. از این رو چالش، به خودی خود مهم نیست، بلکه نوع مواجههی ما با آن حایز اهمیت است.
پیشرفتهای علمی مدیون اعتماد رهبری و گفتوگوی مستقیم ایشان با جامعهی نخبگانی و علمی است که در دههی 70 تحت عنوان جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم انجام شد. در آن زمان ایشان مخاطب خود را به طور مستقیم محیطهای علمی قرار دادند، به آنها اعتماد کردند و در میانشان اعتماد به نفسی به وجود آوردند که د ر نهایت منجر به این جهش علمی شد.
در حوزهی اقتصاد نیز مسألهی تحریم، از کلیت اقتصاد ما جدا نیست؛ به بیان بهتر، مسألهی تحریمها در کلیت مسایل اقتصاد ما قابل تعریف است. هر چند مشکلات گوناگون و متعددی در اقتصاد ما وجود دارد، اما اساس مشکلات اقتصادی ما «غیر مردمی بودن» آن است. در واقع الگوی مشترکی که مبتنی بر مردم و نقش آنها بوده و در بسیاری از حوزهها با موفقیت مواجه شد در طول این سالها در حوزهی اقتصاد راه نیافته است. بر اساس این الگو در عرصهی سیاست به مردم اعتماد میشود تا با رأی آنها جابهجایی قدرت اتفاق بیفتد و همین الگو موجب شده تا یک جامعهی پخته و مجرب به وجود آید که میتواند چالشهای سیاسی را تحلیل نموده و با سربلندی از آنها عبور کند.
در حوزهی نظامی و دفاعی نیز عرصه در اختیار مردم قرار گرفته است و امروز میبینیم که مهمترین و خودکفاترین صنعت ما، صنعت نظامی و تسلیحاتی است که آن هم در تحریم شکل گرفته است. موفقیتهای یاد شده محصول مستقیم مردمی بودن این حوزهها است. در مجموع، علم و فنآوری، امنیتی و دفاعی و سیاست سه حوزهای هستند که در اختیار متن مردم بودهاند و امروز شاهدیم که پیشرفتهترین عرصهها در ایران همین سه حوزه هستند؛ به گونهای که جمهوری اسلامی ایران در این سه حوزه قدرت بلامنازع خاورمیانه و آسیای میانه به شمار میآید. در سطح جهان نیز جایگاه ایران به لحاظ سیاسی و امنیتی در میان 10 کشور اول دنیا قرار دارد، به گونهای که مواضع سیاسی آن در دنیا تأثیرگذار و تعیین کننده است که نمود آن را میتوان در تحولات اخیر در منطقهی خاورمیانه و شمال آفریقا تحت عنوان بیداری اسلامی مشاهده نمود.
با وجود این چشم انداز روشن که شما آن را نتیجهی مدیریت صحیح تحریمها میدانید، ما در برخی حوزهها از جمله اقتصاد مشکلاتی داریم که فشارهایی را به جامعه تحمیل کرده است. مشکلاتی نظیر تورم بالا، پایین بودن تولید و ... . تصور اولیه این است که مشکلات یاد شده نتیجهی مستقیم تحریمهاست. ارزیابی شما نسبت به این وضعیت چیست؟
در واقع عدم اتکا به مردم در حوزهی اقتصاد، چالشها و مشکلات بعدی را نیز به وجود آورده است. اگر امروز مشکل تولید یا فساد اقتصادی داریم، به دلیل آن است که این حوزه بر دوش و بازوی مردم استوار نبوده و کاملاً دولتی و بروکراتیک میباشد و همین موضوع اقتصاد را فلج نموده است. بنابراین معضل اصلی ما در حوزهی اقتصاد نه تحریمها، بلکه دولتی بودن اقتصاد است که خود، منجر به شکل گیری آسیبهایی جدی در این حوزه شده است.
با این وجود و علیرغم ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، اقتصاد ما همچنان به صورت دولتی باقی مانده و هنوز مردمی نشده است. هنوز آن اعتمادی که در عرصههای سیاست، علم و فنآوری و نظامی و دفاعی که پیچیدهتر و پرریسکتر از عرصهی اقتصادی هستند به مردم شده بود، در عرصهی اقتصاد اتفاق نیفتاده است. بنابراین راهحل این مشکل آن است که الگوها، مدلها و سازوکارهایی طراحی و آنها را با مردم در میان گذاشت تا مردم بتوانند در اقتصاد نقش حداکثری داشته باشند؛ همان گونه که در سیاست و مسایل امنیتی- دفاعی نقش حداکثری دارند.
علیرغم ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، اقتصاد ما همچنان به صورت دولتی باقی مانده و هنوز مردمی نشده است. هنوز آن اعتمادی که در عرصههای سیاست، علم و فنآوری و نظامی و دفاعی که پیچیدهتر و پرریسکتر از عرصهی اقتصادی هستند به مردم شده بود، در عرصهی اقتصاد اتفاق نیفتاده است.
امروز مشاهده میشود که در حوزههای علمی و فنآوری، بخشهای بروکراتیک نظیر وزارت علوم و بهداشت و معاونت علمی و فنآوری عقبتر از واقعیتهای محیطهای نخبگانی هستند و بیشتر تحت تأثیر آنها قرار دارند. حوزهی اقتصاد نیز باید به همین شکل باشد. به جرأت میتوان گفت فشاری که تحریمها بر جامعه وارد میسازد، ناشی از مشکلاتی است که در خود اقتصاد وجود دارد.
همان طور که اگر این تحریمها نیز به وجود نمیآمد، باز هم مشکلاتی گریبانگیر ما بود. با این وصف طرح بحث بنده مبنی بر این که چالش فی نفسه مهم نیست، بلکه نحوهی مواجهه و مدیریت آن از اهمیت برخوردار است، اینجا معنا پیدا میکند. در شرایط کنونی نیز با توسل به راهکارهایی که از راه آنها مردم در اقتصاد محوریت مییابند میتوان از هر دوی این چالشها، اعم از مشکلات ذاتی، اقتصادی و تحریمها، عبور نمود. همان طور که در مورد مسألهی التهابهای بازار طلا و ارز نیز زمانی که نرخ سود سپردهها در بانکها افزایش پیدا کرد، یعنی مدلی برای مشارکت اقتصادی مردم به وجود آمد، بازار ارز و طلا تا حد زیادی کنترل شد. این در حالی است که در آن مقطع هیچ یک از سیاستهایی که متکی بر نقش محوری دولت برای کنترل اوضاع بود نتوانست این مشکل را حل کند.
وقتی عرصهی اقتصادی به مردم واگذار شود، خود به خود این حوزه شفاف و فساد گریز خواهد شد و انگیزهها، ظرفیتها و موقعیتهایی به وجود میآید که خود مردم بر چالشهای اقتصادی فائق آیند. همچنین وقتی در مردم انگیزه به وجود آید، تولید در کشور رونق میگیرد و روند تولید ثروت بهبود مییابد. در پی تولید ثروت در جامعه نیز، امکان توزیع عادلانهی ثروت فراهم میشود. زمانی که ثروتی وجود نداشته باشد، شعار عدالت بیمعناست، چرا که چیزی برای توزیع عادلانه وجود ندارد و در واقع باید فقر را عادلانه توزیع کنیم. اما اگر این مسیر را پیگیری کنیم و به تولید و افزایش ثروت دست یابیم، زمینه برای توزیع عادلانهی ثروت و افزایش رفاه جامعه فراهم میشود. بنابراین ما باید از تهدید و چالش موجود بهره گرفته و مشکلات و نارساییهای اقتصادمان را در دل این توفیق اجباری حل کنیم.
فارغ از نقشی که مسؤولین باید برای مردم تعریف کنند، در این قضیه خود مردم چه نقشی دارند؟
به اعتقاد بنده اولین اصل این است که واقعیتها با مردم در میان گذاشته شده و به آنها اعتماد شود. باید باور کنیم که اگر چالشها و مسایل را با مردم در میان بگذاریم، مردم آنها را درک میکنند و با سیاستها و خواستههای نظام همراه میشوند و نقش خود را پیدا میکنند که در کجای این مجموعه باید قرار گیرند. اگر بخواهیم اقتصاد مقاومتی داشته باشیم که بتواند چالشها و تحریمها را پشت سر بگذارد، نیاز به یک اقتصاد مردمی داریم. اگر فرض کنیم حکومت زمینهها، مدلها و سازوکارهایی را برای مشارکت اقتصادی فراهم آورد، در آن صورت کار مردم این است که به این سازوکارها و مناسبات اعتماد کرده و همچنان که در حوزههای سیاسی، علمی و نظامی حضور دارند، این عرصه را نیز در دست بگیرند.
نکتهی دیگر آن که تحریمها تنها مربوط به مسایل اقتصادی نیستند. این چالش و جنگی که میان ما و نظام سلطه در جریان است در واقع جنگ ارادههاست. بنابراین آنها با ایجاد تحریمها و فشارهای اقتصادی به دنبال این نیستند که فقط برای ما مشکلات اقتصادی به وجود آورند، بلکه در پی آنند تا ارادهی ملت ایران را بشکنند؛ بنابراین ترور دانشمندان علمی ما نیز بخشی از همان بستهای است که تحریمهای اقتصادی بخشی دیگر از آن است. حتی فشارهای نظامی و امنیتی نیز در همین راستا ارزیابی میشود. اینها از یک سنخ و یک جنس هستند و در یک بسته قرار دارند که هدفشان شکستن ارادهی ملت ایران است. آنها معتقدند که اگر ارادهی ملت ایران بشکند، کار تمام است.
تحریمها تنها مربوط به مسایل اقتصادی نیستند. این چالش و جنگی که میان ما و نظام سلطه در جریان است در واقع جنگ ارادههاست. بنابراین آنها با ایجاد تحریمها و فشارهای اقتصادی به دنبال این نیستند که فقط برای ما مشکلات اقتصادی به وجود آورند، بلکه در پی آنند تا ارادهی ملت ایران را بشکنند؛
اما وظیفهی ملت ایران در مقابل آنها مقاومت، مقاومت و مقاومت است؛ در واقع گفتمانی که جامعه باید در برابر نظام سلطه، از خود به نمایش بگذارد، گفتمان مقاومت است. در واقع در یک سوی این نبرد نظام سلطه و در سوی دیگر گفتمان مقاومت قرار دارد. در نبرد ارادهها باید دشمن را به این باور رساند که هیچ چالش، فشار و تحریمی بر ارادهی ملت ایران تأثیرگذار نیست. اگر بتوانیم چنین پیامی را به دشمن منتقل کنیم، علاوه بر این که بر چالشها فائق میشویم، خود آنها هم از تحریمها و فشارها مأیوس خواهند شد؛ یعنی، گفتمان مقاومت ما ارادهی آنها را متزلزل خواهد ساخت و به این ترتیب از فشارها و تحریمها عقبنشینی میکنند.
پس از انقلاب نیز چندین بار این اتفاق تکرار شد که یک نمونهی آنمسألهی هستهای است که با مقاومت توانستیم در مواردی آنها را مجبور به عقبنشینی کنیم.
شما فرمودید که باید واقعیتها را با مردم در میان گذاشت. در خصوص همین تحریمهای اخیر اطلاعرسانی شد و واقعیتها به مردم گفته شد، ولی این موضوع موجی از التهاب و نگرانی را در جامعه به وجود آورد. به نظر شما الگوی مؤثر برای برونرفت از این شرایط چیست؟
هر چند با محوریت مردم میتوان این چالشها را پشت سر گذاشت، اما نحوهی مواجهه با مردم نیز از اهمیت به سزایی برخوردار است. مشکلی که در بازار سکه و ارز به وجود آمد به این دلیل بود که دولتیها راجع به این موضوع با مردم صحبت نکردند. وقتی این موضوع با مردم در میان گذاشته شد، با مشارکت خود مردم از شدت مشکل کاسته شد و التهاب از بین رفت. در واقع ما هم باید ارزش اعتماد مردم به سیستم را بدانیم. این موضوعی یک طرفه نیست که در آن تنها انتظار داشته باشیم که مردم اعتماد کنند. باید سازوکارها و روشها به گونهای باشد که واقعیت به مردم گفته شود، آن وقت خواهید دید که مردم چگونه همراهی خواهند کرد. این حرف حاصل تجربهی سی و چند سالهی ماست و اتفاق جدیدی نیست. بنابراین هر چند تحریمها باعث میشوند در جامعه نگرانیهایی ایجاد گردد، اما نحوهی مواجههی ما با این موضوع از اهمیت فوق العادهای برخوردار است.
http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=2815
تحریمها تنها مربوط به مسایل اقتصادی نیست؛ بلکه چالش و جنگ میان ما و نظام سلطه، جنگ ارادههاست. غربیها نمیخواهند فقط برای ما مشکلات اقتصادی به وجود آورند؛ بلکه در پی شکستن ارادهی ملت ایران هستند؛ به گونهای که ترور دانشمندان علمی ما نیز بخشی از بستهی تحریمهای اقتصادی است.
از همان روزهای آغازین فجر انقلاب اسلامی هر ناظر بیرونی به راحتی میتوانست نقش و جایگاه مردم در این انقلاب و سپس نظام نوپای سر برآورده از آن را حدس بزند، نگاه باورمندانهی رهبر کبیر انقلاب به مردم موجب شده بود که برخی انتقاد کنند که شما چه طور روی این مردم سرمایه گذاری می کنید؛ در حالی که مشروطه، جریان ملی شدن صنعت نفت و... نشان داده است که امکان دارد مردم تا آخر نباشند! ولی امام(ره) واقعاً به مردم ایمان داشت. همین ایمان سر منشأ استفاده از حضور مردم در حل چالشهای بزرگ انقلاب مانند جنگ تحمیلی، شورشهای جدایی طلبانه، کودتاهای ناکام و...شد.
تأکید مکرر رهبر انقلاب بر اهمیت و نقش مردم در مردم سالاری دینی هم از همین مبانی بر میخیزد. از این رو امروز که نظام مجدداً به دلیل فشارها و تحریمهای اخیر غرب در یک موقعیت چالش برانگیز قرار گرفتهاست، این سؤال پیش میآید که آیا باز هم می توان با بازیگری خود مردم از این آزمون سربلند کرد؟گفت وگوی اختصاصی برهان با آقای پرویز امینی، دانشجوی مقطع دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و نویسندهی کتابهای «مهار قدرت در مردم سالاری دینی» و «جامعه شناسی 22 خرداد» به این موضوع اختصاص دارد.
به نظر شما چه راهکارهایی را میتوان جهت استفاده از نقش مردم در ایجاد بازدارندگی در مقابل تحریمها و فشارهای بین المللی برای نظام متصور بود؟
به طور کلی دو دیدگاه در خصوص مسألهی تحریمها وجود دارد که البته باید گفت هر دوی آنها اشتباهاست. یکی این که اعمال تحریمها موجب ناتوانی و زمینگیر شدن جمهوری اسلامی خواهد شد و دیگر آن که تحریمها هیچ اثر منفی در وضعیت و موقعیت جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند. با این وصف باید سراغ دیدگاه سوم رفت که ناظر به آن است که هر چند تحریمها و فشارهای اقتصادی جمهوری اسلامی را دچار چالش و مشکل میکنند، لکن خود این چالشها مهم نبوده، بلکه نحوهی مواجهه با آنها حایز اهمیت است.
نکتهی اول اینکه جمهوری اسلامی ایران در طول 33 سال گذشته همواره با چالشهایی جدی روبهرو بوده، اما توانسته است با موفقیت از آنها عبور نماید. تاریخ گویای این واقعیت است که هیچ گاه چالشها نتوانستهاند ما را از ادامهی حرکت متوقف کنند. از این رو باید گفت آنچه مهم است نحوهی برخورد با چالشهاست که به اعتقاد بنده میتوان پارهای از آنها را به فرصت تبدیل نمود.
نکتهی دوم آن که تحریمها، چالشهای اقتصادی و فشارهای بینالمللی هیچ گاه در این 33 سال متوقف نبوده و همواره وجود داشتهاند. از این رو با اعمال تحریمهای اخیر اتفاق جدیدی نیفتاده و البته جمهوری اسلامی ایران نیز در برابر چالشهای یک کشور و ملت جوان و تازه به دوران رسیده نیست بلکه ملتی مجرب و پخته و از درون استحکام یافته است.
نکتهی سوم این است که بعد از سه دهه فضای چالشی برضد جمهوری اسلامی، وضعیت ما و جبههی معارض نشان میدهد که ما نسبت به گذشته قویتر و آنها و در رأسش دولت آمریکا نسبت به دوران جنگ سرد و نیز بعد از آن که داعیهی جهان تک قطبی را داشت، ضعیفتر شده است که بحران اخیر نظام سرمایهداری، جنبش اعتراضی وال استریت، شکست در عراق و افغانستان، شکست در جنگ 33 روزهی لبنان و 22 روزهی غزه و نیز ساقط شدن دولتهای وابسته به آنها در خاورمیانه و شمال آفریقا به خصوص در مصر همگی نشان از وضعیت رو به افول قدرت آمریکا ست.
نکتهی چهارم، تجربه نشان داده که عنصر محوری در غلبهی ایران بر چالشها، تحریمها، فشارها و محدودیتها، حضور مردم در این عرصهها و ایفای نقشی تعیین کننده در هر یک از آنها میباشد. همان طور که از ابتدای انقلاب، چالشهایی نظیر تجزیهطلبی، کودتا، ترور و در نهایت جنگ تحمیلی پیش روی ما وجود داشته است و در مقاطعی نیز مانند سالهای جنگ، علاوه بر این که به لحاظ نظامی با تهدیدی جدی مواجه بودیم، محدودیتها، تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی نیز اعمال میشد. در واقع در آن برهه از زمان، تمامی چالشها همراه هم بودند، اما ما با نیروی مردمی و بسیج توانستیم از آنها عبور کنیم. تحریمها، بعد از آن دوران نیز ادامه داشت که از جملهی آنها میتوان به مواردی چون سیاست ایالات متحده در دورهی «کلینتون» مبنی بر مهار دو جانبه و تحریم فرا مرزی شرکتهای بزرگ اقتصادی که بیش از 20 میلیون دلار با ایران معاملات تجاری داشتند، اشاره نمود، اما ما با تکیه به نیروی مردمی از تمام اینها عبور کردهایم.
در حوزهی چالشهای نرم نیز وضع به همین گونه بود. به عنوان مثال در ماجرای 18 تیر 78 یا فتنهی 88 که چالشهای عمیقتر و پیچیدهتری بودند، عنصر پیش برندهی نظام، چیزی غیر از مردم نبود که با حماسههایی مانند 9 دی 88 و 23 تیر 78 آنها را خنثی کردند. نکتهی مهم این است که ما همواره با اتکا به نیروی مردمی توانستهایم در مهمترین و پیچیدهترین عرصهها و در نهایت تحریمو محدودیتها به پیشرفتهای بزرگ نایل شویم. به عنوان نمونه پیشرفت ایران در عرصهی علم و فنآوری در حد یک جهش و تحول بزرگ قابل ارزیابی است. ایران در سال 2011م. برای چندمین بار عنوان سریعترین رشد علمی در دنیا را به خود اختصاص داد، به گونهای که امروز ما در منطقه رتبهی اول علمی را کسب کرهایم. از سال 2010 تا 2011م. رتبهی علمی ایران در دنیا از جایگاه 17 به 19 رسیده است. یک مرکز علمسنجی در کانادا که پیشرفتهای علمی همهی کشورها را بررسی میکند، در سال 2010م. به طور رسمی اعلام کرد که سرعت رشد علمی در ایران 11 برابر متوسط دنیاست.
به عنوان نمونهای دیگر، در زمینهی تکنولوژی هستهای، 5 دسته کشور وجود دارند. دستهی اول کشورهایی هستند که سلاح هستهای، فنآوری چرخهی سوخت هستهای و انرژی هستهای دارند. این دسته شامل همان 5 کشوری میشود که در شورای امنیت حق وتو دارند که عبارتاند از: «چین، فرانسه، روسیه، انگلیس و آمریکا.» دستهی دوم کشورهایی هستند که فنآوری هستهای دارند؛ به بیان دقیقتر، به فنآوری چرخهی سوخت هستهای و انرژی هستهای دست یافتهاند. ایران، برزیل و ژاپن جزو این کشورها هستند. دستهی سوم آنهایی هستند که سلاحهستهای و انرژی هستهای دارند؛ یعنی، چرخهی سوخت هستهای ندارند که پاکستان، هند و رژیم صهیونیستی در این دسته قرار میگیرند. دستهی چهارم کشورهایی هستند که سلاح هستهای و فنآوری هستهای ندارند و فقط انرژی هستهای دارند که حدود 80 کشور در این دسته جای میگیرند. در نهایت دستهی پنجم آنهایی هستند که هیچ کدام از اینموارد را ندارند. بنابراین در زمینهی چرخهی سوخت هستهای که یک فنآوری پیشرفته و اساس علم و فنآوری هستهای است ما جزو 6 یا 7 کشور اول دنیا هستیم.
این مسأله در زمینهی سلولهای بنیادی، زیست فنآوری، ابر رایانهها، نانو داروها و عرصههای گوناگون پزشکی نیز نمود دارد. این پیشرفتها مدیون اعتماد رهبری و گفتوگوی مستقیم ایشان با جامعهی نخبگانی و علمی است که در دههی 70 تحت عنوان جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم انجام شد. در آن زمان ایشان مخاطب خود را به طور مستقیم محیطهای علمی قرار دادند، به آنها اعتماد کردند و در میانشان اعتماد به نفسی به وجود آوردند که در نهایت منجر به این جهش علمی شد. لازم به یادآوری است که این جهش زمانی اتفاق افتاد که ما با حداکثر محرومیتها و محدودیتها روبهرو بودیم. با این مقدمه بدیهی است در مواردی که ما در مقابل چالشها رویکرد مناسبی اتخاذ کردهایم، توانستهایم آنها را به فرصت مبدل کنیم. از این رو چالش، به خودی خود مهم نیست، بلکه نوع مواجههی ما با آن حایز اهمیت است.
پیشرفتهای علمی مدیون اعتماد رهبری و گفتوگوی مستقیم ایشان با جامعهی نخبگانی و علمی است که در دههی 70 تحت عنوان جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم انجام شد. در آن زمان ایشان مخاطب خود را به طور مستقیم محیطهای علمی قرار دادند، به آنها اعتماد کردند و در میانشان اعتماد به نفسی به وجود آوردند که د ر نهایت منجر به این جهش علمی شد.
در حوزهی اقتصاد نیز مسألهی تحریم، از کلیت اقتصاد ما جدا نیست؛ به بیان بهتر، مسألهی تحریمها در کلیت مسایل اقتصاد ما قابل تعریف است. هر چند مشکلات گوناگون و متعددی در اقتصاد ما وجود دارد، اما اساس مشکلات اقتصادی ما «غیر مردمی بودن» آن است. در واقع الگوی مشترکی که مبتنی بر مردم و نقش آنها بوده و در بسیاری از حوزهها با موفقیت مواجه شد در طول این سالها در حوزهی اقتصاد راه نیافته است. بر اساس این الگو در عرصهی سیاست به مردم اعتماد میشود تا با رأی آنها جابهجایی قدرت اتفاق بیفتد و همین الگو موجب شده تا یک جامعهی پخته و مجرب به وجود آید که میتواند چالشهای سیاسی را تحلیل نموده و با سربلندی از آنها عبور کند.
در حوزهی نظامی و دفاعی نیز عرصه در اختیار مردم قرار گرفته است و امروز میبینیم که مهمترین و خودکفاترین صنعت ما، صنعت نظامی و تسلیحاتی است که آن هم در تحریم شکل گرفته است. موفقیتهای یاد شده محصول مستقیم مردمی بودن این حوزهها است. در مجموع، علم و فنآوری، امنیتی و دفاعی و سیاست سه حوزهای هستند که در اختیار متن مردم بودهاند و امروز شاهدیم که پیشرفتهترین عرصهها در ایران همین سه حوزه هستند؛ به گونهای که جمهوری اسلامی ایران در این سه حوزه قدرت بلامنازع خاورمیانه و آسیای میانه به شمار میآید. در سطح جهان نیز جایگاه ایران به لحاظ سیاسی و امنیتی در میان 10 کشور اول دنیا قرار دارد، به گونهای که مواضع سیاسی آن در دنیا تأثیرگذار و تعیین کننده است که نمود آن را میتوان در تحولات اخیر در منطقهی خاورمیانه و شمال آفریقا تحت عنوان بیداری اسلامی مشاهده نمود.
با وجود این چشم انداز روشن که شما آن را نتیجهی مدیریت صحیح تحریمها میدانید، ما در برخی حوزهها از جمله اقتصاد مشکلاتی داریم که فشارهایی را به جامعه تحمیل کرده است. مشکلاتی نظیر تورم بالا، پایین بودن تولید و ... . تصور اولیه این است که مشکلات یاد شده نتیجهی مستقیم تحریمهاست. ارزیابی شما نسبت به این وضعیت چیست؟
در واقع عدم اتکا به مردم در حوزهی اقتصاد، چالشها و مشکلات بعدی را نیز به وجود آورده است. اگر امروز مشکل تولید یا فساد اقتصادی داریم، به دلیل آن است که این حوزه بر دوش و بازوی مردم استوار نبوده و کاملاً دولتی و بروکراتیک میباشد و همین موضوع اقتصاد را فلج نموده است. بنابراین معضل اصلی ما در حوزهی اقتصاد نه تحریمها، بلکه دولتی بودن اقتصاد است که خود، منجر به شکل گیری آسیبهایی جدی در این حوزه شده است.
با این وجود و علیرغم ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، اقتصاد ما همچنان به صورت دولتی باقی مانده و هنوز مردمی نشده است. هنوز آن اعتمادی که در عرصههای سیاست، علم و فنآوری و نظامی و دفاعی که پیچیدهتر و پرریسکتر از عرصهی اقتصادی هستند به مردم شده بود، در عرصهی اقتصاد اتفاق نیفتاده است. بنابراین راهحل این مشکل آن است که الگوها، مدلها و سازوکارهایی طراحی و آنها را با مردم در میان گذاشت تا مردم بتوانند در اقتصاد نقش حداکثری داشته باشند؛ همان گونه که در سیاست و مسایل امنیتی- دفاعی نقش حداکثری دارند.
علیرغم ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، اقتصاد ما همچنان به صورت دولتی باقی مانده و هنوز مردمی نشده است. هنوز آن اعتمادی که در عرصههای سیاست، علم و فنآوری و نظامی و دفاعی که پیچیدهتر و پرریسکتر از عرصهی اقتصادی هستند به مردم شده بود، در عرصهی اقتصاد اتفاق نیفتاده است.
امروز مشاهده میشود که در حوزههای علمی و فنآوری، بخشهای بروکراتیک نظیر وزارت علوم و بهداشت و معاونت علمی و فنآوری عقبتر از واقعیتهای محیطهای نخبگانی هستند و بیشتر تحت تأثیر آنها قرار دارند. حوزهی اقتصاد نیز باید به همین شکل باشد. به جرأت میتوان گفت فشاری که تحریمها بر جامعه وارد میسازد، ناشی از مشکلاتی است که در خود اقتصاد وجود دارد.
همان طور که اگر این تحریمها نیز به وجود نمیآمد، باز هم مشکلاتی گریبانگیر ما بود. با این وصف طرح بحث بنده مبنی بر این که چالش فی نفسه مهم نیست، بلکه نحوهی مواجهه و مدیریت آن از اهمیت برخوردار است، اینجا معنا پیدا میکند. در شرایط کنونی نیز با توسل به راهکارهایی که از راه آنها مردم در اقتصاد محوریت مییابند میتوان از هر دوی این چالشها، اعم از مشکلات ذاتی، اقتصادی و تحریمها، عبور نمود. همان طور که در مورد مسألهی التهابهای بازار طلا و ارز نیز زمانی که نرخ سود سپردهها در بانکها افزایش پیدا کرد، یعنی مدلی برای مشارکت اقتصادی مردم به وجود آمد، بازار ارز و طلا تا حد زیادی کنترل شد. این در حالی است که در آن مقطع هیچ یک از سیاستهایی که متکی بر نقش محوری دولت برای کنترل اوضاع بود نتوانست این مشکل را حل کند.
وقتی عرصهی اقتصادی به مردم واگذار شود، خود به خود این حوزه شفاف و فساد گریز خواهد شد و انگیزهها، ظرفیتها و موقعیتهایی به وجود میآید که خود مردم بر چالشهای اقتصادی فائق آیند. همچنین وقتی در مردم انگیزه به وجود آید، تولید در کشور رونق میگیرد و روند تولید ثروت بهبود مییابد. در پی تولید ثروت در جامعه نیز، امکان توزیع عادلانهی ثروت فراهم میشود. زمانی که ثروتی وجود نداشته باشد، شعار عدالت بیمعناست، چرا که چیزی برای توزیع عادلانه وجود ندارد و در واقع باید فقر را عادلانه توزیع کنیم. اما اگر این مسیر را پیگیری کنیم و به تولید و افزایش ثروت دست یابیم، زمینه برای توزیع عادلانهی ثروت و افزایش رفاه جامعه فراهم میشود. بنابراین ما باید از تهدید و چالش موجود بهره گرفته و مشکلات و نارساییهای اقتصادمان را در دل این توفیق اجباری حل کنیم.
فارغ از نقشی که مسؤولین باید برای مردم تعریف کنند، در این قضیه خود مردم چه نقشی دارند؟
به اعتقاد بنده اولین اصل این است که واقعیتها با مردم در میان گذاشته شده و به آنها اعتماد شود. باید باور کنیم که اگر چالشها و مسایل را با مردم در میان بگذاریم، مردم آنها را درک میکنند و با سیاستها و خواستههای نظام همراه میشوند و نقش خود را پیدا میکنند که در کجای این مجموعه باید قرار گیرند. اگر بخواهیم اقتصاد مقاومتی داشته باشیم که بتواند چالشها و تحریمها را پشت سر بگذارد، نیاز به یک اقتصاد مردمی داریم. اگر فرض کنیم حکومت زمینهها، مدلها و سازوکارهایی را برای مشارکت اقتصادی فراهم آورد، در آن صورت کار مردم این است که به این سازوکارها و مناسبات اعتماد کرده و همچنان که در حوزههای سیاسی، علمی و نظامی حضور دارند، این عرصه را نیز در دست بگیرند.
نکتهی دیگر آن که تحریمها تنها مربوط به مسایل اقتصادی نیستند. این چالش و جنگی که میان ما و نظام سلطه در جریان است در واقع جنگ ارادههاست. بنابراین آنها با ایجاد تحریمها و فشارهای اقتصادی به دنبال این نیستند که فقط برای ما مشکلات اقتصادی به وجود آورند، بلکه در پی آنند تا ارادهی ملت ایران را بشکنند؛ بنابراین ترور دانشمندان علمی ما نیز بخشی از همان بستهای است که تحریمهای اقتصادی بخشی دیگر از آن است. حتی فشارهای نظامی و امنیتی نیز در همین راستا ارزیابی میشود. اینها از یک سنخ و یک جنس هستند و در یک بسته قرار دارند که هدفشان شکستن ارادهی ملت ایران است. آنها معتقدند که اگر ارادهی ملت ایران بشکند، کار تمام است.
تحریمها تنها مربوط به مسایل اقتصادی نیستند. این چالش و جنگی که میان ما و نظام سلطه در جریان است در واقع جنگ ارادههاست. بنابراین آنها با ایجاد تحریمها و فشارهای اقتصادی به دنبال این نیستند که فقط برای ما مشکلات اقتصادی به وجود آورند، بلکه در پی آنند تا ارادهی ملت ایران را بشکنند؛
اما وظیفهی ملت ایران در مقابل آنها مقاومت، مقاومت و مقاومت است؛ در واقع گفتمانی که جامعه باید در برابر نظام سلطه، از خود به نمایش بگذارد، گفتمان مقاومت است. در واقع در یک سوی این نبرد نظام سلطه و در سوی دیگر گفتمان مقاومت قرار دارد. در نبرد ارادهها باید دشمن را به این باور رساند که هیچ چالش، فشار و تحریمی بر ارادهی ملت ایران تأثیرگذار نیست. اگر بتوانیم چنین پیامی را به دشمن منتقل کنیم، علاوه بر این که بر چالشها فائق میشویم، خود آنها هم از تحریمها و فشارها مأیوس خواهند شد؛ یعنی، گفتمان مقاومت ما ارادهی آنها را متزلزل خواهد ساخت و به این ترتیب از فشارها و تحریمها عقبنشینی میکنند.
پس از انقلاب نیز چندین بار این اتفاق تکرار شد که یک نمونهی آنمسألهی هستهای است که با مقاومت توانستیم در مواردی آنها را مجبور به عقبنشینی کنیم.
شما فرمودید که باید واقعیتها را با مردم در میان گذاشت. در خصوص همین تحریمهای اخیر اطلاعرسانی شد و واقعیتها به مردم گفته شد، ولی این موضوع موجی از التهاب و نگرانی را در جامعه به وجود آورد. به نظر شما الگوی مؤثر برای برونرفت از این شرایط چیست؟
هر چند با محوریت مردم میتوان این چالشها را پشت سر گذاشت، اما نحوهی مواجهه با مردم نیز از اهمیت به سزایی برخوردار است. مشکلی که در بازار سکه و ارز به وجود آمد به این دلیل بود که دولتیها راجع به این موضوع با مردم صحبت نکردند. وقتی این موضوع با مردم در میان گذاشته شد، با مشارکت خود مردم از شدت مشکل کاسته شد و التهاب از بین رفت. در واقع ما هم باید ارزش اعتماد مردم به سیستم را بدانیم. این موضوعی یک طرفه نیست که در آن تنها انتظار داشته باشیم که مردم اعتماد کنند. باید سازوکارها و روشها به گونهای باشد که واقعیت به مردم گفته شود، آن وقت خواهید دید که مردم چگونه همراهی خواهند کرد. این حرف حاصل تجربهی سی و چند سالهی ماست و اتفاق جدیدی نیست. بنابراین هر چند تحریمها باعث میشوند در جامعه نگرانیهایی ایجاد گردد، اما نحوهی مواجههی ما با این موضوع از اهمیت فوق العادهای برخوردار است.
http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=2815
نظرات