در منابع تاریخی و حدیثی تا جایی که بررسی شد هیچ تاریخی برای تولد حضرت علیاصغر و رقیه (سلام الله علیها) نیافتیم. این موضوع اختصاص به این دردانههای اباعبدالله الحسین (علیه السلام) هم ندارد. چون آن دوران ثبت تاریخ تولد مانند امروز نبود، غالب افراد تاریخ تولدشان مشخص نیست و آن شخصیت هایی هم که ذکر شده است از جمله معصومین (علیهم السلام) دارای اختلافات فراوان است.
بنابر حدس و گمانهایی که وجود دارد ولادت باسعادت حضرت باب الحوائج على اصغر (ع) در 10 رجبالمرجب واقع شده است، چون معروف است که آن حضرت در شش ماهگى در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید، ولادت حضرت مطابق این قول روز 10 رجب میشود. بعضى هم ولادت آن حضرت را در روز ۸ یا ۹ رجب المرجب ثبت کردهاند.[۱]
نام شریف آن حضرت عبدالله مشهور به على اصغر است. لقب شریفش باب الحوائج، رضیع، مذبوح من الاذن الى الاذن است. پدر بزرگوارش امام حسین (ع) و مادر والامقامش حضرت رباب دختر امرء القیس کلبى است.
در خصوص حضرت رقیه هم همینطور تاریخ قطعی برای تولد ایشان مشخص نیست، اما بر اساس برخی اسناد و منابع، حضرت رقیه در سال 57 هجری قمری متولد شدند. درباره تاریخ تولد حضرت رقیه در منابع مختلف روایات متعددی آمده است در برخی روایات تاریخ تولد حضرت رقیه 17 شعبان و در برخی دیگر 23 شعبان ذکر شده است. منتهی اختصاص یک روز به این بزرگوار جهت بزرگداشت شخصیت معنوی ایشان، کاری پسندیده است که شایسته است بصورت هماهنگ و مشخص یک روز مشخص شود.
چند سالی است که روز ۲۳ ماه شعبانالمعظم بعنوان روز ولادت آن حضرت و در واقع برای بزرگداشت مقام دختر سه ساله امام حسین (علیه السلام) مطرح شده است.
حضرت رقیه(س) دختر خردسال سه ساله ی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود که در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و شاهد آن مصیبت های عظیم بود و در مقاتل نیز به چگونگی آنچه بر سر این کودک خردسال آمد میپردازند. وی پس از مصیبت های عاشورا به اسارت برده شد و سرانجام حدود 25 روز بعد وفات یافت. (1) برگرفته از کتاب «تقویم شیعه»
بنابر حدس و گمانهایی که وجود دارد ولادت باسعادت حضرت باب الحوائج على اصغر (ع) در 10 رجبالمرجب واقع شده است، چون معروف است که آن حضرت در شش ماهگى در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید، ولادت حضرت مطابق این قول روز 10 رجب میشود. بعضى هم ولادت آن حضرت را در روز ۸ یا ۹ رجب المرجب ثبت کردهاند.[۱]
نام شریف آن حضرت عبدالله مشهور به على اصغر است. لقب شریفش باب الحوائج، رضیع، مذبوح من الاذن الى الاذن است. پدر بزرگوارش امام حسین (ع) و مادر والامقامش حضرت رباب دختر امرء القیس کلبى است.
در خصوص حضرت رقیه هم همینطور تاریخ قطعی برای تولد ایشان مشخص نیست، اما بر اساس برخی اسناد و منابع، حضرت رقیه در سال 57 هجری قمری متولد شدند. درباره تاریخ تولد حضرت رقیه در منابع مختلف روایات متعددی آمده است در برخی روایات تاریخ تولد حضرت رقیه 17 شعبان و در برخی دیگر 23 شعبان ذکر شده است. منتهی اختصاص یک روز به این بزرگوار جهت بزرگداشت شخصیت معنوی ایشان، کاری پسندیده است که شایسته است بصورت هماهنگ و مشخص یک روز مشخص شود.
چند سالی است که روز ۲۳ ماه شعبانالمعظم بعنوان روز ولادت آن حضرت و در واقع برای بزرگداشت مقام دختر سه ساله امام حسین (علیه السلام) مطرح شده است.
حضرت رقیه(س) دختر خردسال سه ساله ی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود که در روز عاشورا در کربلا حضور داشت و شاهد آن مصیبت های عظیم بود و در مقاتل نیز به چگونگی آنچه بر سر این کودک خردسال آمد میپردازند. وی پس از مصیبت های عاشورا به اسارت برده شد و سرانجام حدود 25 روز بعد وفات یافت. (1) برگرفته از کتاب «تقویم شیعه»
نظرات
ذکر نمونه ای از ترفندها و شگردهای معاویه برای اخراج علی(ع) از صحنه سیاست، که نشانه کارکشتگی و دغل بازی او و اطرافیانش در صحنه گردانی میدان سیاست بود، بی تناسب نیست. و آن عبارت است از نامه های شیطنت آمیزی که معاویه برای حضرت علی(ع) نوشته و او را به اسلام و قرآن دعوت کرده، و از عظمت قرآن و شهدا و درجات شهدا سخن گفته است. حضرت علی(ع) در پاسخ یکی از این نامه ها می فرماید: نامه ات به من رسید؛ تو از خدا، پیغمبر، قرآن، سعادت، شهادت و درجات شهدا سخن گفته ای. روزگار چه عجایبی دارد که تو می خواهی از نعمت های خدا، که به ما ارزانی داشته، با خبرمان کنی. این حرف ها به تو نرسیده و به تو ربطی ندارد. تو هرگز در این زمینه سهمی نداری. در بخشی دیگر فرمود: مَثَل تو مَثَل کسی است که «زیره به کرمان می برد و خرما به هَجَر»، مَثَل کسی که به استادش پیشنهاد مسابقه تیراندازی می دهد، در حالی که تیراندازی را از استاد خود یاد گرفته است. تو ذره ای شمّ سیاسی نداری، تو چه می دانی که چه کسی فاضل است و چه کسی مفضول؟ چه کسی سیاستمدار است و چه کسی مورد سیاست؟ اصلاً اسیران آزاد شده و اسیرزادگان آزاد شده را به این حرفها چه کار؟.
هر چند صحیح نیست که کسی نفس خود را تزکیه و تمجید کند و فضایل خود و خاندان خود را برای دیگران باز گوید «تزکیه المرء لنفسه قبیح» ولی علی(ع) گوشه ای از فضایل و کمالات خاندان خود را همراه با بخشی از رذایل و نقایص خاندان اموی ذکر کرد تا هم معاویه بفهمد که با چه کسی طرف است و خود و خاندانش در چه موقعیت پستی هستند و هم تاریخ بفهمد که علی(ع) که بود و بر سرش چه آمد و چه کسانی با او طرف بوده اند.
لذا فرمود: ای معاویه بسیاری از مهاجر و انصار در جنگ به شهادت رسیدند و از فضایل بسیاری نیز برخوردار هستند، لیکن وقتی شهید ما (حمزه) جان خود را تقدیم جانان کرد، لقب «سیدالشهداء» گرفت و رسول الله (ص) در نماز بر او به جای پنج تکبیر، هفتاد تکبیر گفت. خیلی ها دو دست خود را در جنگ داده اند امّا وقتی برادر من (جعفر) دو دست خود را در جنگ داد به عنوان «الطیّار فی الجنّة» و «ذوالجناحین» ملقّب شد. معاویه! از این حرف ها دست بردار که مثال تو مثال کسی است که تیرش به خطار رفته باشد. ما دست پرورده پروردگارمان هستیم و مردم دست پرورده ما؛ پیغمبر از خاندان ماست و دودمان ما پیغمبر تحویل داد و شما تکذیب کننده، ما اسدالله تحویل دادیم شما اسدالأحلاف، فرزندان ما سرور جوانان اهل بهشت هستند امّا بچّه های شما طعمه آتش، زنان ما بهترین زنان عالمند و زنان شما هیزم کش (سر راه پیامبر صلی لله علیه وآله وسلم). معاویه! اگر بنا باشد که از فضایل خاندان خود و نقایص خاندان تو بگویم، حرف بسیار است و به این مقدار خلاصه نمی شود. وضع ما در زمان اسلام و جاهلیت معلوم است و اسلام و جاهلیت شما نیز معلوم. اسلام ما را همه شنیدند و دیدند که در نخستین روزهای رسالت نبیّ اکرم(ص) ایمان آوردیم، اسلام شما را نیز دیدند که تا آخرین سنگر یعنی فتح مکه بر ضدّ اسلام جنگیدید و ایمان نیاوردید. در عصر جاهلیت نیز ما در کمال قداست و طهارت زیستیم و شما در کمال خباثت و ناپاکی.
حضرت علی(ع) در نامه دیگری به معاویه نوشت: آن شمشیری که در یک روز (جنگ بدر) با آن بر پیکر جدّ تو (عُتبة بن ربیعه که جدّ مادری معاویه بود)، دایی تو (ولید بن عُتبة) و برادرت (حنظلة بن ابی سفیان) کوبیدم و عرصه را بر آنها تنگ کردم و در راه دفاع از اسلام به هلاکتشان رساندم، نزد من موجود است. بدین گونه علی(ع) جواب معاویه را می داد، لیکن خنیاگری ها و فریب کاری های معاویه ادامه داشت، حتی پس از شهادت علی بن ابی طالب و حسن بن علی(ع), تقدس مسموم اموی روز به روز افزون می شد و نتیجه ای جز مهجوریت و غربت اهل بیت(ع) در پی نداشت. علاوه بر این، مردمی که در عصر امیرالمؤمنین(ع) بودند و از اصحاب آن حضرت به شمار می آمدند، از جهت روحیه با اصحاب امام حسین(ع) تفاوت بسیار داشتند. اصحابی مانند اصحاب امام حسین(ع) که آن گونه در شب عاشورا اظهار وفاداری نمودند و در روز عاشورا آن اظهارات را با عمل خود تصدیق کردند، در میان اصحاب امیرالمؤمنین و همچنین صحابه امام مجتبی(ع) به ندرت می توان یافت.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از یاران خود گله می کند و می گوید: ای مرد نمایان نامرد، ای کودک صفت های نابخرد، ای نوعروسان پرده نشین ـ که فقط به عیش و عشرت می اندیشند ـ به خدا قسم دوست داشتم که هرگز شما را نمی دیدیدم و اصلاً شما را نمی شناختم، همان آشنایی و شناختی که به پشیمانی و ندامت منجر شد و ناراحتی و اندوه را برای من به دنبال داشت. خدا شما را بکشد که خون به دلم کردید و سینه ام را از خشم و غضب پر نمودید و جرعه نوش کاسه غم و اندوهم نمودید و با مخالفت و عصیان دستورهای من، طرح ها و نقشه هایم را تباه کردید. تا جایی که قریش گفتند : پسر ابوطالب شجاع است، لیکن مدیریت جنگی ندارد و رموز نظامی را نمی داند. در حالی که من قبل از بیست سالگی مدیرت جنگی داشتم و در جنگ بوده ام و الآن به شصت سالگی رسیده ام. یعنی بیش از چهل سال است که من نبردها را رهبری می کنم و سوابق فراوانی در اداره جنگ دارم. ولی حقیقت این است که علی فرمانده بی لشکری است که رأی و تدبیرش به تنهایی کاری از پیش نمی برد.
آنها نمی توانستند بگویند: علی(ع) شجاع نیست چون آن حضرت همیشه خط شکن بوده است. اما می توانستند بگویند: علی مدیریّت نظامی ندارد چون شجاع بودن غیر از مدیریّت نظامی داشتن است. بدین ترتیب معلوم می شود نداشتن یاران و همراهانی صادق و دست از جان شسته، هر چند به تعداد هفتاد و دو نفر، یکی از عمده ترین مشکلات امیرالمؤمنین و همچنین امام مجتبی(ع) برای قیام بود. آیة الله جوادی آملی،حماسه و عرفان به نقل از سایت تبیان