اولا پیامبر به هنگام هجرت، یاران خود را به دو قسمت تقسیم نکرد، گروهی را به همراه خود ببرد تا خاری به پایش نرود و دیگری را رها کند، تا زیر ضربات دشمن جان بسپارد.خوابیدن در جایگاه پیامبر و جان نثاری در راه هدف، شأن مردان بزرگ است که بقای دین و دعوت الهی را بر همه چیز ترجیح می دهند و در آن شرایط جز علی کسی این بار امانت را به دوش نمی کشید و لذا او را در جایگاه خود قرار داد تا دشمن تصور کند پیامبر خانه را ترک نکرده است و در شأن چنین جان نثاری این آیه فرود آمد که:« و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤوف بالعباد» (بقره/207؛ اسدالغابه: 4/25، مستدرک حاکم: 3/133، مسند احمد: 1/330) «برخی از مردم کسانی هستند که جان خود را با خدا معامله می کنند و در پی خشنودی او هستند و خدا به بندگان خویش مهربان است».بنابراین بسیار دور از انسانیت و عقل است که چنین عمل عظیمی را که در تاریخ کم نظیر است، نشانۀ بی ارزشی جان علی در نظر پیامبر تفسیر کنیم. ثانیا اگر خلیفه پیغمبر منحصر به ابیبکر بود ممکن بود چنین احتمال بدهیم ولی اهل سنت به خلافت خلفای راشدین معتقدند که آنها چهار نفر بودند. اگر این برهان صحیح و حفظ وجود خلیفه در مقابل خطرات لازم بود میبایستی پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هر چهار خلیفه را که حاضر در مکه بودند با خود ببرد نه آنکه یکی را ببرد و سه نفر دیگر را بگذارد بلکه یکی از آنها را در معرض خطر شمشیرها قرار دهد و در بستر خود بخواباند. ثالثا عقل سلیم حکم میکندبرای مسئولیتهای خطیر افراد پر قدرت و شجاع را انتخاب کنیم نه کسانی که از شنیدن صدای پای دشمن هراس دارند و ممکن است خطرساز باشند و از ترس همه چیز را به دشمن لو دهند برای همین لازم است این افراد را برای دوری از لو رفتن پیش خود نگاه داشت. رابعا اسناد و مدارک بسیاری وجود دارد که پیامبر اکرم(ص) ابوبکر را از ترس خبر دادن او به کفار با خود به غار برد تا مبادا این فرد ترسو خبر هجرت پیامبر را به کفار بدهد.
از دسته روایاتی که دلالت می کند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترس این که ابوبکر جای را به کفار نشان ندهد او را با خود به غار بردند روایتی است که شیخ ابوهاشم بن صباغ در کتاب النور و البرهان باب : ما أنزل الله علی نبیه ذیل آیه « قم فأنذر» و آیه « فاصدع بما تؤمر» وباب« ما ضمن رسول الله (صلى الله علیه وآله) لمن أجابه وصدقه » می آورد : حسان می گوید برای انجام حج عمرة به مکه آمدم دیدم مردمی از قریش به اصحاب رسول خدا فحش می دادند.... پس اینگونه می گوید : رسول خدا به علی علیه السلام (درشب لیلة المبیت) امر نمود ( که درجای ایشان بخوابد) علی علیه السلام نیز اجابت نمود ولی از ابن ابی قحافة ( کنیه ابوبکر) ترسید که مبادا جای ایشان را به کسانی که دنبال پیامبر بودند نشان دهد به همین خاطر او را با خود به غار بردند .( الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف - السید ابن طاووس - ص 410)
همچنین ابوجعفر اسکافی استاد ابن ابی الحدید در جواب جاحظ که قائل است ابوبکر در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از همه صحابه سختی بیشتری را تحمل کرد می گوید :
تو را چه شده است که داستان خوابیدن علی علیه السلام را در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب لیلة المبیت ذکر نکرده ای آیا آن را فراموش کرده ای یا خودت را به فراموشی زده ای ؟!
پس بدرستیکه این کار تحمل سختی و پایداری بزرگی است که هر زمان شخصی خود را به جای وی گذارد و فکرش را متوجه آن کند می بیند در آن فضیلت های بسیار ومنقبتهای مختلفی موجود است .
وقضیه از این قرار است که وقتی به مشرکین خبر رسید که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قصد خروج برای هجرت به سوی غیر ایشان ( اهل مدینه) دارند خواستند برای اینکار چاره ای اندیشیند ، پس پیمان بستند که شب هنگام در کنار بستر وی جمع شوند واو را با شمشیر های بسیار بزنند ، در دست افرادی از قبیله های مختلف قریش شمشیری از آن شمشیر ها باشد تا خون وی بین گروههای مختلف تقسیم شود وبنی هاشم نتوانند خون وی را از قبیله ای خاص طلب کنند . و برای آن شب قسم خوردند و در آن شب با هم جمع شدند .
پس وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از این ماجرا با خبر شدند ، کسی را فرا خواندند که از همه بیشتر به وی اطمینان داشتند (علی علیه السلام) و کسی که خود را بیشتر از همه برای رسول خدا صلی الله علیه وآله در معرض خطر می گذاشت و کسی را که از همه بیشتر در راه خدا فداکاری می کرد وکسی که سریعتر از همه از وی اطاعت می کرد . پس به وی گفت که قریشیان هم پیمان شده اند که امشب بر سر من بریزند . پس به خوابگاه من برو و در جای من بخواب و روپوش من را بر روی خود بینداز تا ایشان گمان کنند من بیرون نرفته ام ، و من با اذن خدا بیرون خواهم رفت .
پس اولا علی را از اینکه حیله ای به کار برد تا جانش را حفظ کند منع کرد ( چون باید به حالت عادی درجای رسول خدا می خوابید) واو را مجبور کرد که جان خود را در معرض ضربات شمشیر های صاحبان کینه و خشم قرار دهد . پس او این مطلب را پذیرفت در حالیکه رضای خاطر به آن داشت و در جای رسول خدا خوابید در حالیکه به خاطر خدا صبر می کرد و با دادن جان خود جان رسول خدا را حفظ می نمود و انتظار کشته شدن را می کشید. ما برتر از مقام بذل جان مقامی نمی شناسیم که آرزوی آن را بکنیم . (و بذل جان بالاترین بخشش هاست) .
و اگر رسول خدا نمی دانست و علم نداشت که وی صلاحیت این کار را دارد وی را انتخاب نمی کرد و اگردراو اندکی کمبود صبر یا شجاعت یا خیر خواهی برای رسول خدا وجود داشت وبا این وجود برای این کار انتخاب می شد رسول خدا کسی را انتخاب کرده بودند که انتخاب درستی نبود ، و حق گفتن چنین مطلبی را هیچ فردی از امت ندارد و همه اجماع دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل درست را انجام داده اند .
اگر کسی در این مطلب نظر کند چند جهت برتری برای علی (نسبت به ابو بکر) می بیند :
زیرا ابو بکر حتی اگر ( ازجهت ظاهری) مورد اطمینان رسول خدا بود اما پیامبراکرم به رازداری وی اطمینان نداشتند چون ممکن بود ابوبکر راز هجرت رسول خدا را در آن شب فاش کند و دشمنان به حضرت دست پیدا کنند در نتیجه تمام نقشه های رسول خدا نقش بر آب می شد .
حتی اگر ابو بکر نزد رسول خدا از جهت رازداری مورد اطمینان بود اما رسول خدا از نترسیدن وی در هنگام مقابله با سختی اطمینان نداشتند پس شاید از خوابگاه رسول خدا فرار نموده متوجه محل نقشه رسول خدا شده دنبال رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برود ؛ پس کفار ایشان را پیدا کنند.
حتی اگر ابو بکر حافظ سر رسول خدا بود وشجاع اما شاید توانایی خوابیدن در جایگاه رسول خدا را نداشت . چون تحمل آن حالت جدای از بحث شجاعت است . زیرا باید شجاع را در حالت دست بسته ممنوع از مقابله قرار دهی(یعنی شجاع جرات دفاع از خود را دارد اما در اینجا نمی توانداز خود دفاع کند) .بلکه این امر سخت تر از شخص دست بسته است . زیرا شخص دست بسته می داند که راه فراری ندارد اما این شخص هم می تواند فرار کند و هم می تواند از خود دفاع نماید(اما چنین کاری نمی نماید).
حتی اگر او شخص رازدار وشجاعی بود و می توانست در جای رسول خدا بخوابد و فرار هم نکند اما رسول خدا از بعد آن اطمینان نداشتند که اگر وی را زنده گرفته وشکنجه کنند اقرار به آنچه که می داند نکند و مسیر رسول خدا را به کفار نشان ندهد پس ایشان به دنبال رسول خدا رفته ایشان را پیدا کنند.
به همین دلیل است که علمای مسلمین گفته اند کسی را نمی شناسیم که به فضیلت علی در آن شب رسیده باشد.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 258؛العثمانیه، جاحظ، ص 321)
خامسا در مورد یار غار پیامبر بین مورخان و مفسران اختلاف شدیدی وجود دارد و برخی قائلند که آن شخص غیر از این ابوبکر بن ابی قحافه بوده است، اینان قائلند که یار غار حضرت پیامبرـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ ابن بکر ـ عبداللّه بن بکر بن اریقط ـ همان راهنما و دلیل پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ بوده و نه ابوبکر، که این قول حتی از بعضی از بزرگان اهل سنت نقل شده است که از جمله آنها ابن کثیراست (البدایة و النهایة 3: 176)
دلایل این قول:
1. ابوبکر در هیچ کجا به این فضیلت اعتراف نکرده است، در حالیکه در روز سقیفه به کمتر از آن اشاره کرد: نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولاده (البدایة و النهایة 6: 205 )
2. به گفته عسقلانى، از تابعین کسانى بودند که منکر ارتباط داشتن آیة غار با ابوبکر بودند; همانند ابوجعفر مؤمن طاق (لسان المیزان 5: 115 )
3. عائشه تصریح دارد که هرگز آیه اى در حق ما نازل نشده است: لم ینزل اللّه فینا شیئاً من القرآن. (صحیح بخارى 6: 42 ـ تاریخ ابن الاثیر 3: 199 ـ البدایة و النهایة 8: 96 ـ الاغانی 16: 90 )
4. معروف است که ابوبکر در مدینه به استقبال پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ آمد و این بدان معناست که ابوبکر همراه پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ نبوده است.
5.وجود حدیث صحیح دال بر اینکه به هنگام هجرت به غار، حضرت تنها بود(البدایة و النهایة 6: 205 )
6. آن قیافه شناس فقط آثار و جاى پاى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ را دید و هرگز سخن از ابوبکر به میان نیاورد و از یحیى بن معین تشکیک در آن فهمیده مى شود.( فتوح البلدان 1: 64 )
7. طبق روایت بخارى و دیگران، ابوبکر جزء اولین گروه از مهاجرین بوده و قبل از پیامبر ـ صلى الله علیه و سلّم ـ وارد مدینه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرین شرکت مى کرد (صحیح بخارى 1: 128، کتاب الاذان ج 4 ص 240، کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهقى 3: 89، فتح البارى 13: 179 ج 7: 261 و 307 )
از جمع بندی این مطالب در می یابیم که اصلا ابوبکر همراه پیامبر نبوده است.
از دسته روایاتی که دلالت می کند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترس این که ابوبکر جای را به کفار نشان ندهد او را با خود به غار بردند روایتی است که شیخ ابوهاشم بن صباغ در کتاب النور و البرهان باب : ما أنزل الله علی نبیه ذیل آیه « قم فأنذر» و آیه « فاصدع بما تؤمر» وباب« ما ضمن رسول الله (صلى الله علیه وآله) لمن أجابه وصدقه » می آورد : حسان می گوید برای انجام حج عمرة به مکه آمدم دیدم مردمی از قریش به اصحاب رسول خدا فحش می دادند.... پس اینگونه می گوید : رسول خدا به علی علیه السلام (درشب لیلة المبیت) امر نمود ( که درجای ایشان بخوابد) علی علیه السلام نیز اجابت نمود ولی از ابن ابی قحافة ( کنیه ابوبکر) ترسید که مبادا جای ایشان را به کسانی که دنبال پیامبر بودند نشان دهد به همین خاطر او را با خود به غار بردند .( الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف - السید ابن طاووس - ص 410)
همچنین ابوجعفر اسکافی استاد ابن ابی الحدید در جواب جاحظ که قائل است ابوبکر در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از همه صحابه سختی بیشتری را تحمل کرد می گوید :
تو را چه شده است که داستان خوابیدن علی علیه السلام را در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب لیلة المبیت ذکر نکرده ای آیا آن را فراموش کرده ای یا خودت را به فراموشی زده ای ؟!
پس بدرستیکه این کار تحمل سختی و پایداری بزرگی است که هر زمان شخصی خود را به جای وی گذارد و فکرش را متوجه آن کند می بیند در آن فضیلت های بسیار ومنقبتهای مختلفی موجود است .
وقضیه از این قرار است که وقتی به مشرکین خبر رسید که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قصد خروج برای هجرت به سوی غیر ایشان ( اهل مدینه) دارند خواستند برای اینکار چاره ای اندیشیند ، پس پیمان بستند که شب هنگام در کنار بستر وی جمع شوند واو را با شمشیر های بسیار بزنند ، در دست افرادی از قبیله های مختلف قریش شمشیری از آن شمشیر ها باشد تا خون وی بین گروههای مختلف تقسیم شود وبنی هاشم نتوانند خون وی را از قبیله ای خاص طلب کنند . و برای آن شب قسم خوردند و در آن شب با هم جمع شدند .
پس وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از این ماجرا با خبر شدند ، کسی را فرا خواندند که از همه بیشتر به وی اطمینان داشتند (علی علیه السلام) و کسی که خود را بیشتر از همه برای رسول خدا صلی الله علیه وآله در معرض خطر می گذاشت و کسی را که از همه بیشتر در راه خدا فداکاری می کرد وکسی که سریعتر از همه از وی اطاعت می کرد . پس به وی گفت که قریشیان هم پیمان شده اند که امشب بر سر من بریزند . پس به خوابگاه من برو و در جای من بخواب و روپوش من را بر روی خود بینداز تا ایشان گمان کنند من بیرون نرفته ام ، و من با اذن خدا بیرون خواهم رفت .
پس اولا علی را از اینکه حیله ای به کار برد تا جانش را حفظ کند منع کرد ( چون باید به حالت عادی درجای رسول خدا می خوابید) واو را مجبور کرد که جان خود را در معرض ضربات شمشیر های صاحبان کینه و خشم قرار دهد . پس او این مطلب را پذیرفت در حالیکه رضای خاطر به آن داشت و در جای رسول خدا خوابید در حالیکه به خاطر خدا صبر می کرد و با دادن جان خود جان رسول خدا را حفظ می نمود و انتظار کشته شدن را می کشید. ما برتر از مقام بذل جان مقامی نمی شناسیم که آرزوی آن را بکنیم . (و بذل جان بالاترین بخشش هاست) .
و اگر رسول خدا نمی دانست و علم نداشت که وی صلاحیت این کار را دارد وی را انتخاب نمی کرد و اگردراو اندکی کمبود صبر یا شجاعت یا خیر خواهی برای رسول خدا وجود داشت وبا این وجود برای این کار انتخاب می شد رسول خدا کسی را انتخاب کرده بودند که انتخاب درستی نبود ، و حق گفتن چنین مطلبی را هیچ فردی از امت ندارد و همه اجماع دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل درست را انجام داده اند .
اگر کسی در این مطلب نظر کند چند جهت برتری برای علی (نسبت به ابو بکر) می بیند :
زیرا ابو بکر حتی اگر ( ازجهت ظاهری) مورد اطمینان رسول خدا بود اما پیامبراکرم به رازداری وی اطمینان نداشتند چون ممکن بود ابوبکر راز هجرت رسول خدا را در آن شب فاش کند و دشمنان به حضرت دست پیدا کنند در نتیجه تمام نقشه های رسول خدا نقش بر آب می شد .
حتی اگر ابو بکر نزد رسول خدا از جهت رازداری مورد اطمینان بود اما رسول خدا از نترسیدن وی در هنگام مقابله با سختی اطمینان نداشتند پس شاید از خوابگاه رسول خدا فرار نموده متوجه محل نقشه رسول خدا شده دنبال رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برود ؛ پس کفار ایشان را پیدا کنند.
حتی اگر ابو بکر حافظ سر رسول خدا بود وشجاع اما شاید توانایی خوابیدن در جایگاه رسول خدا را نداشت . چون تحمل آن حالت جدای از بحث شجاعت است . زیرا باید شجاع را در حالت دست بسته ممنوع از مقابله قرار دهی(یعنی شجاع جرات دفاع از خود را دارد اما در اینجا نمی توانداز خود دفاع کند) .بلکه این امر سخت تر از شخص دست بسته است . زیرا شخص دست بسته می داند که راه فراری ندارد اما این شخص هم می تواند فرار کند و هم می تواند از خود دفاع نماید(اما چنین کاری نمی نماید).
حتی اگر او شخص رازدار وشجاعی بود و می توانست در جای رسول خدا بخوابد و فرار هم نکند اما رسول خدا از بعد آن اطمینان نداشتند که اگر وی را زنده گرفته وشکنجه کنند اقرار به آنچه که می داند نکند و مسیر رسول خدا را به کفار نشان ندهد پس ایشان به دنبال رسول خدا رفته ایشان را پیدا کنند.
به همین دلیل است که علمای مسلمین گفته اند کسی را نمی شناسیم که به فضیلت علی در آن شب رسیده باشد.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 258؛العثمانیه، جاحظ، ص 321)
خامسا در مورد یار غار پیامبر بین مورخان و مفسران اختلاف شدیدی وجود دارد و برخی قائلند که آن شخص غیر از این ابوبکر بن ابی قحافه بوده است، اینان قائلند که یار غار حضرت پیامبرـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ ابن بکر ـ عبداللّه بن بکر بن اریقط ـ همان راهنما و دلیل پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ بوده و نه ابوبکر، که این قول حتی از بعضی از بزرگان اهل سنت نقل شده است که از جمله آنها ابن کثیراست (البدایة و النهایة 3: 176)
دلایل این قول:
1. ابوبکر در هیچ کجا به این فضیلت اعتراف نکرده است، در حالیکه در روز سقیفه به کمتر از آن اشاره کرد: نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولاده (البدایة و النهایة 6: 205 )
2. به گفته عسقلانى، از تابعین کسانى بودند که منکر ارتباط داشتن آیة غار با ابوبکر بودند; همانند ابوجعفر مؤمن طاق (لسان المیزان 5: 115 )
3. عائشه تصریح دارد که هرگز آیه اى در حق ما نازل نشده است: لم ینزل اللّه فینا شیئاً من القرآن. (صحیح بخارى 6: 42 ـ تاریخ ابن الاثیر 3: 199 ـ البدایة و النهایة 8: 96 ـ الاغانی 16: 90 )
4. معروف است که ابوبکر در مدینه به استقبال پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ آمد و این بدان معناست که ابوبکر همراه پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ نبوده است.
5.وجود حدیث صحیح دال بر اینکه به هنگام هجرت به غار، حضرت تنها بود(البدایة و النهایة 6: 205 )
6. آن قیافه شناس فقط آثار و جاى پاى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ را دید و هرگز سخن از ابوبکر به میان نیاورد و از یحیى بن معین تشکیک در آن فهمیده مى شود.( فتوح البلدان 1: 64 )
7. طبق روایت بخارى و دیگران، ابوبکر جزء اولین گروه از مهاجرین بوده و قبل از پیامبر ـ صلى الله علیه و سلّم ـ وارد مدینه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرین شرکت مى کرد (صحیح بخارى 1: 128، کتاب الاذان ج 4 ص 240، کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهقى 3: 89، فتح البارى 13: 179 ج 7: 261 و 307 )
از جمع بندی این مطالب در می یابیم که اصلا ابوبکر همراه پیامبر نبوده است.
نظرات